عبرات
معنی کلمه عبرات در فرهنگ معین
معنی کلمه عبرات در فرهنگ عمید
معنی کلمه عبرات در فرهنگ فارسی
معنی کلمه عبرات در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه عبرات
العین لفقدکم کثیرالعبرات والقلب لذکرکم کثیرالحسرات
خنقتنی العبرات حتی خلتنی قد خیفتنی عربتی برداء
شیخ الاسلام گفت: که علم چیست؟ دانستن هستی او؛ یافت او چون بود، کی تو خود در شناخت عاجزی؟ یافت آن بود که او ترا بود، و آن چون بود؟ آن داند که دارد، بدل ازین جواب توان ن بزبان. جنید از بهر آن جواب نکرد، و از منبر فرود آمد. یافت چیست؟ وجود است که رهی بود را بسترذ و بخود او را قیام کند. از یافت اللّه نور ایمان آید.نه بنور ایمان اللّه یافته آید. حلاج گفت: بنور ایمان اللّه جستن چنانست که بنور ستاره خورشید جستن. او بقدرت خود قایمست، و در عز خود قیوم، بعز خود بعید، بلطف خود قریب، برضای خود مونس، از تکلیفات ممتنع، از مسافات مرتفع، از حدود عیون متعالی. در میان جانش جوی، در اشارات اسرار ارواح متلطف، از یافت سخن گوی نه از خبر، یافت نه گرفته در خبر ، چه بیظفر عبرات متحیر گشت، که قدر او عالی گشت، ظفر نقد گشت که عیان معلوم گشت، اذا بلغوا اللّه من معرفته والهوا فی عظمته. ای آنکه ویرا یافت. پس چونست حال او که او را نیافت. این وجودست و آن شهود. ادراک درین نرسد و دران رسد. العجز عن درک الا دراک ادراک، عجز ار درک دریافت، خود یافت است.
یاران گفتند، رسول خدا نماز کردی و در دل مبارک وی چندان ترس بودی که میجوشیدی چنان که آب گرم جوشیدی بر آتش. عمر خطّاب گفت: وی را دیدم در ملتزم ایستاده و زار زار میگریست، چون مرا دید گفت: هاهنا تسکب العبرات.
جرت عبراتی فوق خدی کبة فانشأت هذا فی قضیة ما یجری
زادی رجائی له و الخوف راحلتی و الماء من عبراتی و الهوی سفری