عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن الخلیل البغدادی. وی یکی از چهل تن مشایخ است که شهید اول از آنان روایت کند. از تألیفات اوست : الاکسیر فی التفسیر. مختصر رموز الکنوز. عیون العین فی الاربعین. کمال الاَّمال فی بیان حال المآل. زین القصص فی تفسیر احسن القصص ( در تفسیر سوره یوسف ). ( از روضات الجنات ص 1440 ). عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن عبدالوهاب بن الحسن بن محمدبن عساکر الدمشقی ثم المکی. رجوع به ابن عساکر ابوالیمن امین الدین عبدالصمد و نیز رجوع به الاعلام زرکلی شود. عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ]( اِخ ) ابی عبداﷲ با کثیرالیمنی. وی شاعر و کاتب انشاء سلطان عمربن بدر بود. او را دیوانی است. وی به سال 1025 هَ. ق. به الشحر درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن عباس. وی عم منصور و به سال 147 هَ. ق. عامل او به مکه و طائف بود سپس ولایت مدینه یافت و به سال 159هَ. ق.المهدی او را عزل کرد و به سال 162 هَ. ق. وی را ولایت جزیره داد و در 163 او را دیگر بار معزول ساخت وتا سال 166 به زندان افکند. وی به سال 104 هَ. ق. متولد و در 185 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن المعدل بن غیلان از شعراء دولت عباسی است و شاعری هجاگوی بود. مولد و منشاء او بصره بود. و به سال 240 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). و رجوع به ابن المعدل شود. عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن منصوربن الحسن بن بابک. رجوع به ابن بابک عبدالصمد در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود. عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) بدخشی در هراة به امر سلطان ابوسعید تاریخ او میگفته و از شعرای عصر او بود. از اشعار اوست : ز ماهی هیاهوی تا ماه بود سر آوازشان جانم اﷲ بود.( از مجالس النفائس ص 210 ).
معنی کلمه عبدالصمد در فرهنگ فارسی
همدانی از فقهائ و لغویان و حکما و متکلمان و از شاگردان بهبهانی و صاحب ریاض المسائل بود از تالیفات او است : کتابی بزرگ در لغت که ناقص مانده وی بسال ۱۲۱۶ بکربلا درگذشت
معنی کلمه عبدالصمد در فرهنگ اسم ها
اسم: عبدالصمد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdolsamad) (فارسی: عبدالصمد) (انگلیسی: abdolsamad) معنی: بنده پروردگار بی نیاز، بنده ی خدای بی نیاز، ( اَعلام ) ) عبدالصمد بن ابراهیم، ابواحمد فارسی حصری [، میلادی] محدث، مقری، معروف به قاری الحدیث اهل تبریز، وی در مکه دانش آموخت و در بغداد سکونت گزید و در همین شهر درگذشت، آثار او: اسباب العجائب، مختصر حِرز الاَمانی، ازشاطبی، الاکسیر فی التَّفسیر، اربعون حدیثاً، مختصر تفسیر الرّسعَنی، ) عبدالصمد شیرازی [، ] ملقب به شیرین قلم، نقاش ایرانی و از پدید آورندگان مکتب هندو ایرانی، پس از یادگیری نقاشی در شیراز به جمع هنرمندان تبریز ملحق شد و رابطه ی نزدیکی با میر سیدعلی برقرار کرد و به درخواست همایون شاه با جمعی از هنرمندان به هند مهاجرت کرد، در آنجا با همکاری میر سیدعلی و هنرمندان هندی کارگاه هنری همایون شاه را در دهلی دایر کرد و شاگردانی را تربیت کرد، در تصویرگری کتاب بزرگ حمزه نامه که شامل تصویر روی پارچه است شرکت داشت، از آثار اوست: مرد عمامه به سر سوار بر اسب، مجنون در میان وحوش، و دستگیری ابوالمعالی، ) عبدالصمد بن عبدالله علوی، شمس الدین [زنده قمری] متکلم از آثار او: الجوهرةالخالصة عن الشّوائب فِی العقائد المتقدّمة علی جمیع المذاهب، ) عبدالصمد بن فقیه [زنده ] ادیب و صوفی مؤلف کتاب اَنیس المتَّقین در تصوف، ) عبدالصمد قرطبی [، قمری] محدث و فقیه و قاضی مالک اندلسی از آثار او: مختصر فی الشروط والاحکام، ) عبدالصمد مصری [ قمری] محدث، مؤلف الجواهرالسَّنِیَّة فی النسیة و الکرامات الاحمدیّة، ) عبدالصمد همدانی [ میلادی] فقیه امامی، عابد و زاهد، مجاور کربلای معلّی و مقتول در همان شهر در سال از آثار او: تجرالمعارف، به فارسی در لغت
معنی کلمه عبدالصمد در دانشنامه عمومی
عبدالصمد (روستا). عبدالصمد ( به لاتین: Abdusamat ) در تاجیکستان است که در ولایت سغد واقع شده است. عبدالصمد (نام). عبدالصمد از نام های متداول مردانه در ایران، و به معنای «بنده خدای بی نیاز» است. همچنین عبدالصمد نام یکی از این افراد است. • عبدالباسط عبدالصمد • عبدالصمد اصفهانی • عبدالصمد خرم آبادی • عبدالصمد خرمشاهی • عبدالصمد مرفاوی • عبدالصمد توکلی • عبدالصمد کامبخش • عبدالصمد روحانی • نام های کوچک • نام های خانوادگی عرب زبانان • نام های کوچک مردانه عربی • همه مقاله های مجموعه نمایه
معنی کلمه عبدالصمد در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عبدالصمد (ابهام زدایی). عبدالصمد ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • عبدالصمد بن سعید کندی حمصی، محدّث و قاضی قرن سوم و چهارم• عبدالصمد همدانی، عارف، فقیه، متکلم و لغوی شیعی قرن سیزدهم ...
جملاتی از کاربرد کلمه عبدالصمد
آیدا پناهنده متولد تهران و از پدر و مادری آذربایجانی است که هر دو اهل شهر خوی در آذربایجان غربی هستند. مادربزرگ مادری پناهنده، «محترم ریاضی» (۱۳۸۵–۱۳۰۱) مدیر دبیرستان دخترانه ایراندخت در شهر خوی بودهاست. محترم ریاضی در سال ۱۳۳۳ به ریاست دبیرستان ایراندخت منصوب و بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ از سمت خود برکنار شد.[نیازمند منبع] پناهنده در فیلم مستند ایراندخت (۱۳۸۷) به شرح زندگی مادربزرگش پرداختهاست. «عبدالصمد پناهنده» (۱۳۶۶– ۱۳۲۵) پدر پناهنده، دانش آموختهٔ دانشگاه استانبول در رشتهٔ اقتصاد و مادرش «نزهت ریاضی» (متولد ۱۳۳۳) دبیر زبان انگلیسی بودهاست.[نیازمند منبع]
مگر عبدالصمد خوانند قومش بیکسانست بیداری و نومش
ترتیب ملک و قاعده حلم و رسم داد عبدالحمید احمد عبدالصمد نهاد
شهلا جاهد، زنی که به جرم قتل همسر ناصر محمدخانی، فوتبالیست ایرانی به مرگ محکوم شده بود، در زندان اوین به دار آویخته شدهاست. عبدالصمد خرمشاهی، وکیل خانم جاهد، در مصاحبه با بی بی سی خبر اعدام موکل خود را تایید کردهاست. بیبیسی فارسی
از پر کارترین و شناخته شدهترین افراد این حوزه میتوان قاضی عبدالصمد سربازی و خیر محمد ندوی را نام برد.
بادام چون شیانی بارد به روز باد چون دست راد احمد عبدالصمد بود
عبدالصمد الزلزولی (عربی: عبد الصمد الزلزولی؛ زادهٔ ۱۷ دسامبر ۲۰۰۱) بازیکن فوتبال اهل مراکش است که برای باشگاه فوتبال رئال بتیس بازی میکند.
ابراهیم بن عبدالصمد هاشمی بغدادی با کنیهٔ ابواسحاق، شهرتیافته به ابن عبدالصمد (؟ -۹۳۶م) محدث عراقی بود. پدرش در روزگار متوکل هرساله جز یک بار، امیر الحاج بود و ابراهیم با پدر سفر میکرد. الأمالی و الحدیث از آثار اوست.
به شیخ عبدالصمد آن نجم ثاقب محمد عابد والا مناقب
میمندی در ۲۵ محرم ۴۲۴ قمری پس از اینکه ۱۵ روز بیمار بود در هرات درگذشت. پس از او احمد عبدالصمد به مقام وزارت دربار سلطان مسعود غزنوی رسید.
اکنون اشیاء باستانی موسوم به اریسمان در تنها موزه تخصصی باستانشناسی استان اصفهان که در نطنز است نگهداری میشود. این موزه در بافت تاریخی مرکزی شهر نطنز و در کنار مسجد جامع و بقعه شیخ عبدالصمد نطنزی قرار دارد. این موزه یکی از ایممن ترین و بهترین موزه های اسان اصفهان است.
احمد عبدالصمد ستاده ببالینش گریه کنان بود همچو ابر به نیسان
و از شیخ عبدالصمد، کی از مریدان شیخ بود، به روایتی درست آمده است کی: بیشتر اوقات درین حالت که شیخ به سرخس میشدی، در هوا معلق میرفتی میان آسمان و زمین، ولکن جز ارباب تصوف ندیدندی و پیر بوالفضل مریدی داشت احمد نام، روزی شیخ را، دید که در هوا میآمد، به نزدیک پیر بوالفضل در شد و گفت بوسعید میهنی میآید، و در میان آسمان و زمین پیر بوالفضل گفت تو آن بدیدی؟ گفت بدیدم. گفت از دنیا بیرون نشوی تا نابینا نگردی. شیخ عبدالصمد گفت که احمد درآخر عمر نابینا شد چنانک پیر بوالفضل اشارت کرده بود
ابوالمحاسن عبدالصمد که بخت آمد بنای دولت و دین را قوی نهاد اساس
و شنیدم به سمرقند به سنهٔ أربَعَ و خَمسَ مأه از دهقان ابو رجا احمد ابن عبدالصمد العابدی که گفت: