عایق
معنی کلمه عایق در فرهنگ معین
معنی کلمه عایق در فرهنگ عمید
۲. (فیزیک ) ماده ای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمی کند، نارسانا: عایق صوتی.
معنی کلمه عایق در فرهنگ فارسی
۱ - بازدارنده مانع . ۲ - آن که مردم را از امور باز دارد . ۳ - جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورائ آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی .
معنی کلمه عایق در فرهنگستان زبان و ادب
{insulator} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] هریک از توالی های دِنا که به پروتئین های ویژه متصل می شوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص می کنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینه ای chromatin insulator
معنی کلمه عایق در دانشنامه آزاد فارسی
رسانای ضعیف گرما، صدا، یا الکتریسته. اغلب اجسام، ازجمله غیرفلزات، فاقد الکترون های آزاد یا متحرک اند و عایق گرمایی یا الکتریکی اند. معمولاً وسایل شیشه ای و چینی عایق اند و برای عایق کردن سیم ها به کار می روند.
معنی کلمه عایق در ویکی واژه
جسمی که حرارت یا جریان برق را از خود عبور ندهد.
جملاتی از کاربرد کلمه عایق
و از این جهت است که بالاترین اقسام عدالت، و اشرف و افضل انواع سیاست، عدالت پادشاه است، بلکه هر عدالتی بسته به عدالت اوست، و هر خیر و نیکی منوط به خیریت او و اگر، عدالت سلطان نباشد، احدی متمکن از اجرای احکام عدالت نخواهد بود چگونه چنین نباشد، و حال اینکه تهذیب و تحصیل معارف و کسب علوم و تهذیب اخلاق و تدبیر امر منزل و خانه و تربیت عیال و اولاد، موقوف است به «فراغ بال»، و اطمینان خاطر، و انتظام احوال، و با جور سلطان و ظلم پادشاه، احوال مردم مختل، و اوضاع ایشان پریشان می گردد و از هر طرفی فتنه برمی خیزد و از هر جانبی محنتی رو می آورد و دلها مرده و خاطرها افسرده می شود و از هر گوشه «عایقی» سربرمی آورد و در هر کناری مانعی پیدا می شود طالبین سعادت و کمال در بیابانها و صحراها حیران و سرگردان می مانند و ارباب علوم و دانش در زوایای خفا و گمنامی منزوی می شوند نه ایشان را به سر منزل کمال راهی، و نه از برای شاه، راه هدایت راهنمائی و آگاهی آثار عرصات علم و عمل مندرس و کهنه می شود، و در و دیوار منازل دانش و بینش تیره و تار می گردد پس، آنچه لابد است در تحصیل سعادت از جمیعت خاطر، و انتظام امر معاش که ضروری زندگانی انسان است، به هم نمی رسد.
تاکنون شکایت از آن داشتم که نماز رقیب است و سجاده مانع التفات حبیب، غافل که یتیم غوره تاک هم حایل نامه و سلام است و عایق پیک و پیام، افغان از نماز آه از سجاده فریاد از غوره امان از باده، فرد:
مهمترین ساختار آلومینا که بیشتر به عنوان کاتالیست در صنایع نفت، ساختارهای کامپوزیتی برای هوا و فضا، پوششهای عایق و پایداری حرارتی مورد استفاده قرار میگیرد، گاما آلومینا است. گاما آلومینا به دلیل دارا بودن مساحت سطح زیاد بیشترین کاربرد را در صنعت کاتالیست دارد.
مبادت وقت نهمت هیچ مانع مبادت روز عشرت هیچ عایق
در این فصل و این وقت باده ننوشی نگویی چه مانع نگویی چه عایق
به جام لاله می خور بر رخ گل فمالک مانع عنه و عایق
عایق غیر مغناطیسی هستند، با این وجود رابطهای
ای بر سر هر ره که رود جانب مقصود گرد آمده و ساخته عایق به چه کارید؟
فردا که روز بیست و چهارم است از ارض اقدس حرکت خواهد شد اگر در راه ها عایقی حادث نشود، چهاردهم ماه نو ان شاءالله تعالی ورود دارالخلافه است و هر چه بیشتر بسعادت حضور نزدیک میشوم بواعث شوق زیاده قوت مییابد. هرگز این قدرها طول نکشیده بود که ازمطالعه مکاتیب سرکاربل، مشاهده جنات تجری من تحتها الانهار، بی نصیب مانم. قاصدهای عالی جناب فرزند مسعود در راه بودند و پی در پی رفت و آمد میکردند و هر بار کاغذی از شما ملاحظه میشد رفع کسالت ها بعمل می آمد وگرنه، هر دمم از هجرتست بیم هلاک.
الیاف پنبهٔ کوهی توسط استخراج از معدن، ارهکشی، عملیات تخریب ساختمانهایی که در عایقبندی آنها از پنبهٔ کوهی استفاده شده و بهطور کلی تخریب هر فراوردهٔ دارای پنبهٔ کوهی به محیط زیست وارد میشوند. در شهرهای بزرگ یکی از مهمترین راههای ورود پنبهٔ کوهی به هوا از طریق کلاچ خودرو است.
سوم آن که از عوایق روزگار ایمن شود که در تاخیر، آفات بسیار است و بود که عایقی افتد و از این خیر محروم ماند و چون در دل رغبت چیزی پدید آمد به غنیمت باید داشت که آن نظر را دو جهت بود و زود بود که ابلیس حمله آورد، فان قلب المومن من اصابع الرحمن.
پس این خاطرها که وی را در راه آمده است حدیث نفس باشد و این معفو بود که عزم نکرده بود که بکند و مشاورت از آن می کرد. اما آن دو که در اختیار همی آید و آن حکم دل است بدان که این کردنی است و قصد دل به کردن آن. بدین هر دو ماخوذ باشد، اگر چه نکند به سبب شرم و هراس و عایقی دیگر نه برای خدای تعالی. و معنی آن که بنده ماخوذ بود نه آن است که کسی را از وی خشم آید کنون وی را به انتقام عقوبت کند که حضرت الهیت از خشم و انتقام منزه است، لکن معنی آن است که بدین قصد که کرد دل وی صفتی گرفت که از حضرت الهیت دور افتاد و این شقاوت است که از پیش شرح کردیم که سعادت وی آن است که روی از دنیا و از خود با حق تعالی آورد. و روی وی خواست وی است و علاقت وی آن است که به هر خواستی و قصدی که می کند که به دنیا تعلق دارد، علاقت وی با دنیا محکم می شود و از آنچه می باید دورتر می افتد.
کرد دراز قیدها فضل خدای من خلاص زان که دو هفت از خدا طایف بیست عایقم (؟)