عانی. ( ع ص ) عان. اسیر. بندی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دستگیر کرده. ( مهذب الاسماء ). یقال رجل عان و قوم عناة و نسوة عَوان. || خون روان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عانی. ( ص نسبی ) حمار عانی و حمرٌ عانیة، منسوب به ده عانة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عانة شود.
معنی کلمه عانی در فرهنگ معین
[ ع . عان ] (ص . ) اسیر، بندی .
معنی کلمه عانی در فرهنگ فارسی
( صفت ) اسیر بندی . حمارعان و حمر عانیه . منسوب به ده عانه .
معنی کلمه عانی در ویکی واژه
عان اسیر، بندی.
جملاتی از کاربرد کلمه عانی
آرایه دارای معانی و کاربردهای زیر است.
سّرِ معانیِ دوست باز شناس آن گهی سر مکش از عشقِ یار لاف زن از رویِ دوست
از سخن در معانی افزوده محض ایمان و عقل و جان بوده
زهی عطّار کز مشک معانی اگر صد نافه بگشایی توانی
بارمعانی دو مغزه بست چو بادام هر که بمدحش دهان گشاد چوفستق
دانش و دولت او راست معانی بنده ظاهر و باطن او راست معانی تعظیم
بهطور کلی (هِژِمونی) در گفتارهای سیاسی گوناگون میتواند با معانی دیگری نیز ارائه شود.
گر تو اندر راه ایشان مردهای از ملک گوی معانی بردهای
حقا که به لفظ ملح و شعر و معانی در زیر فلک هیچ کسی یار ندارم
منم احمد زده دم از رآنی کزو دارم همه سر معانی
عدل پیش مصطفا و آل اوست در معانی همچو روی او نکوست
نه بنده کرد ، که تأثیر مدحتت کردست که در معانی و لفظش خرد کند اعجاب
آرامی از خانواده زبانهای افرو آسیایی است و در میان زبانهای متعدد این خانواده از زیر شاخه سامی محسوب میشود. آرامی قسمتی از گروه زبانهای سامی شمال غرب است که همچنین شامل زبان کنعانی مثل زبان عبری میشود.