عالمی

معنی کلمه عالمی در لغت نامه دهخدا

عالمی. [ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عالم.

معنی کلمه عالمی در فرهنگ معین

(لَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) منسوب به عالم ، جهانی ، سکنه جهان . ج . عالمیان .

معنی کلمه عالمی در فرهنگ فارسی

عالم بودن دانشمندی .

معنی کلمه عالمی در ویکی واژه

منسوب به عالم، جهانی، سکنه جهان.
عالمیان.

جملاتی از کاربرد کلمه عالمی

گردی پدید نیست ازان آرزوی دل در عالمی که بادیه پیماست آرزو
همچنین از لا به لای آرای فلوطین شواهد بسیاری بر تأثیر اندیشه‌های زرتشتی بر او دیده می‌شود. مثلاً «آتش در میان دیگر عناصر مقام ایده را دارد… همیشه می‌درخشد و می‌بخشد چنان‌که خود ایده‌است». ایده یا همان مُثـُل جهان معقول اند، همان عالمی که لاهوت را دربرگرفته و فقط یک قدم با «واحد» یا همان اقنوم اول فاصله دارد. پس از نظر فلوطین آتش نماینده لاهوتیان در جهان ناسوت است، تکه‌ای است در زمین که میل به بالا دارد و برای همین برترین عناصر است. در جای دیگر او آتش را روح جهان می‌داند که به صورت ازلی روشن است و به کیهان روشنایی ازلی می‌بخشد.
رحمت عالم همی‌گویند و او عالمی را می‌برد حلق و گلو
شیخ ابراهیم عالمی در سال ۱۱۵۴ ق دیده به جهان گشود.
خم شده همچو ابروی خوبان کرده هر گوشهٔ عالمی قربان
در مهر ماه ۱۳۹۹ مستندی به نام «مردی برای تمام فصل‌ها» به پاس گرامیداشت اکبر عالمی از شبکه مستند سیما پخش شد. در این مستند زندگی و فعالیتهای اکبر عالمی به تصویر کشیده شده‌است.
پدرش زرتشتی بود و بهزاد نام داشت ولی بعد از مسلمان شدن نام عبدالله بر خود نهاد. ابوسعید در سال ۲۸۴ به قولی دیگر ۲۹۰ هجری قمری به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا سن ۲۰سالگی در سیراف گذراند پس از اخذ اجتهاد از عمان به وطن برگشت. سپس راهی بغداد شد و درآنجا منصب قضاوت را عهده‌دار بود. ابن ندیم با وی دوست بود و سید رضی پیش از ده سالگی از او نحو آموخت. وی عالمی جامع بود و در نحو، فقه، لغت، شعر، عروض، قرائت، حدیث، کلام، حساب و هندسه چیره‌دست بود.
سلطان هر دو عالمی یا حضرت شاه نجف!
آن یکی پیش عالمی فاضل گفت کای در علوم دین کامل
مکان و کان چه داند کرد عالم عالمی داند که کان پردازد اندر کوه و گوهر سازد اندر کان
اسحاق بن العلامه میرزا حبیب‌الله رشتمی عالمی و مرجعی جلیل در تهران و داماد آخوند خراسانی بوده. او ساکن تهران بود و به دعوت دربار پهلوی اول در مراسم رسمی شرکت می‌کرد.
چو مردان عالمی پر درد دارند ز درد عشق خود را فرد دارند
من از خود عالمی دارم که اندوه ندارم، گر همه عالم نباشد
دماغ فرصت‌ کارم چو خامهٔ نقاش ز عالمی‌ست‌ که آنجا نفس‌ کشیدن نیست