عاقب. [ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) نائب مهتر و قائم مقام آن بعد از وی. ( منتهی الارب ). || نائب و خلیفه پیشینیان در امر نیکو، و منه قول النبی ( ص ) و أنا العاقب ؛ أی آخر الانبیاء. کسی که جانشین بزرگی شود و رتبت او بعد از آن است ، و منه جاءالسید و العاقب. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) هر چیز که جانشین شی پیشین خود شود. ( منتهی الارب ). || شتر ماده که بقیه گیاه خورد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). عاقب. [ ق ِ ] ( اِخ ) واپسین پیغامبران یعنی محمد ( ص ). ( مهذب الاسماء ). نام پیغمبر مسلمانان. ( اقرب الموارد ).
معنی کلمه عاقب در فرهنگ معین
(ق ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - از پی آینده . ۲ - جانشین ، قائم مقام .
معنی کلمه عاقب در فرهنگ عمید
ازپس آینده، جانشین.
معنی کلمه عاقب در فرهنگ فارسی
نائب مهتر و قائم مقام آن بعد از وی شتر ماده که بقیه گیاه خورد .
معنی کلمه عاقب در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی عَاقَبَ: عقاب کرد - عقوبت کرد(کلمه عقاب به معنای مؤاخذه انسان است به نحوی ناخوشاید ، در مقابل کاری ناخوش آیند که عقاب شونده مرتکب شده ، و اگر این مؤاخذه را عقاب نامیدهاند ، بدین مناسبت است که درعقب و دنباله ی عمل ناخوش آیندی قرار دارد) ریشه کلمه: عقب (۸۰ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه عاقب
و الحمد للَّه ربّ العالمین و العاقبة للمتّقین.
و اللّام لام العاقبة، و قرئ بضمّ الیاء، ای لیضلّ نفسه عن الشکر. و قیل: لیضلّ النّاس، و اللّام لام العلّة.
پروانه گر ز خلق نهان درد و داغ داشت دست زمانه عاقبتش بر چراغ داشت
یوستینیان در نهایت مسئول حضور دریایی ساسانیان در یمن بود. خسرو با عدم پشتیبانی اعراب یمنی توانست به معدی کرب کمک کند و متعاقباً یمن را به عنوان مرکز پادشاهی امپراتوری ساسانی تأسیس کرد.
در آرم در دعایش بعد از این دم سخن را عاقبت محمود سازم
چو نکو بنگری به کار همه عاقبت باز در نیاز آیند
عاقبت درد همین است که در فصل بهار دل مرغان خزان دیده به گلشن نکشد
نفس سرکش عاقبت انداخت ما را در بلا کرد آخر کار خود را دشمن شیرین ما
خار و خس را مینشاند شعله در خاک سیاه عاقبت هول هوس را میکند رسوا شراب
در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۴، آدان ارتباط خود را با ساردنیها قطع کرد و به کشورش و لالیگا بازگشت و به رئال بتیس که در حال نبرد بود پیوست. او در ۴۰ بازی حضور در اولین فصلش در بتیس کامل حضور داشت، به تیمش کمک کرد تا قهرمانی سطح دوم را بدست آورد و متعاقباً صعود کند.
دانه خال ترا دید دلم حیران گشت عاقبت در هوس دانه این دام آمد
قرب پنجه روز بد در وی مقام بگذرد هم عاقبت ناکام و کام