عاق. [ عاق ق ] ( ع ص ) ناخوش دارنده. ( منتهی الارب ). || آزاردهنده پدر و مادر و نافرمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سرکش با مادر و پدر. ( غیاث اللغات ). ج ، عاقون و عَقَقه و اَعقّه و این نادر است. ( از اقرب الموارد ) : فرزند عاق ریش پدر گیرد ابتدا فحل نبهره دست به مادر برد نخست.خاقانی.همان مقامات پیش آمد که آن گازر را از پسر ناخلف و فرزند عاق پیش آمد. ( سندبادنامه ص 113 ). رنگ کفران و شک و شرک و نفاق تا ابد باقی بود بر جان عاق.مولوی.
معنی کلمه عاق در فرهنگ معین
(قّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - ناخوش دارنده . ۲ - آزاردهندة پدر و مادر.
معنی کلمه عاق در فرهنگ عمید
ویژگی کسی که نسبت به پدر یا مادر خود نافرمانی و بدرفتاری می کند و آنان را می رنجاند. * عاق والدین: کسی که پدر و مادر به دلیل سرپیچی از آن ها او را نفرین کرده باشند. * عاق کردن: (مصدر متعدی ) فرزند را به سبب نافرمانی از خود دور یا نفرین کردن.
معنی کلمه عاق در فرهنگ فارسی
۱ - ناخوش دارنده . ۲ - آزار دهنده پدر و مادر نافرمان نسبت به والدین .
جملاتی از کاربرد کلمه عاق
عاقبت چون بر او وزد بادی همه ایثار گل رخان باشد
چرا باید که عاقل بهر روزی بر هر ناسزا پرواز گیرد
(سیاستهای کلی این بند متعاقباً تعیین و ابلاغ خواهد شد.)
از وصل تو عاقبت در آغوشم بود رفتی و مرا بلا در آغوش گرفت
هزار شکر که سلطان عاقبت محمود به میهمانی ما آمد اندر این کو نخ
الزلزولی به بازی برای باشگاههای محله در الچه ادامه داد تا اینکه مربی هرکولس بی آنتونیو مورنو دومینگوئز به او پیشنهاد قرارداد داد و ازازولی متعاقباً به باشگاه اصلی در شهر همسایه آلیکانته پیوست. او در سال ۲۰۱۶ به ذخیره هرکولس نقل مکان کرد، جایی که در سال ۲۰۱۹ کار ارشد خود را آغاز کرد.
فردی که به شخص یا چیزی احترام میگذارد، به آن شخص یا چیز توجه میکند و برای آن اندازهای ارزش قائل میشود. این ارزشگذاری متعاقباً ممکن است خود را در رفتار و عملکرد احترامگذارنده نسبت به احترامیافته نمایان کند.
پس از تحصیل در مدرسه سیاسی تهران در سال ۱۲۸۲ خورشیدی به عنوان مترجم وارد خدمت وزارت امورخارجه شد و پس از مدتی به معاونت اداره ترجمه رسید. در سال ۱۲۸۸ رئیس اداره ترجمه و مطبوعات و پس از آن، رئیس اداره گذرنامه شد. در آذر ۱۲۹۷ با هیئتی همراه شد که برای شرکت در کنفرانس صلح ورسای به فرانسه رفت اما این هیئت را به کنفرانس راه ندادند. او همراه با هیئت به ایران بازنگشت و در فرانسه ماند تا به فیروز میرزا نصرتالدوله وزیر امورخارجه کمک کند که در آن زمان عاقد قرارداد ۱۹۱۹ بود. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۲۹۹ به پاس خدماتش از احمدشاه لقب انتظامالملک گرفت.
نیست به هر نوع که بینم بسی عاقبتاندیشتر از ما کسی
مدتی دُرد درد دل نوشید عاقبت درد و هم دوا بگذشت
اما تصویر آن در مقایسه با تصویر چشم ما تیره و تار است. هیچ آدم عاقلی نمیتواند انکار کند که چشم داشتن برای این جانور بی مهره و بسیاری جانوران دیگر، بهتر از چشم نداشتن است و همگی این چشمها در جایی روی این شیب پیوسته و ملایم به سوی قلهٔ محال جای میگیرند. بر روی این شیب، چشم ما نزدیک به یک قلهاست – هرچند نه
میراند خری به گردن خرد خر رفت و به عاقبت رسن برد
در گمان این راز هرگز پی نبرد آنکه یابد عاقبت او پی ببرد