معنی کلمه عاطفت در لغت نامه دهخدا
یکی عاطفت سیرت خویش کرد
درم داد و تیمار درویش کرد.سعدی ( بوستان ).و رجوع به عاطفه شود.
عاطفة. [ طِ ف َ ] ( ع اِمص ) عاطفه. عاطفت. مهر. || خویشی و قرابت. ( منتهی الارب ). رجوع به عاطفت شود.
عاطفة. [ طِ ف َ ] ( ع ص ) ( حروف... ) در عربی ده حرف است که مابین دو جمله یا کلمه واقعشده و جمله یا کلمه بعد از خود را به ماقبل خود ربط دهد. جمله یا کلمه ای که بعد از حروف عاطفه است معطوف و جمله و یا کلمه ماقبل را معطوف ٌ علیه نامند. وآن حروف عبارتند از: و، ف ، أم ، أما، أو، بل ، ثم ،حتی ، لا، لکن. رجوع به حروف عاطفه و حروف ربط شود.