عارفت
معنی کلمه عارفت در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه عارفت
زره رسید بصد گونه جاه و حشمت و فرّ خدایگان امم، عارفت ستوده سیر
و گفت: عارفترین به خدای آن بود که متحیرتر بود در خدای تعالی.
عارفت ار نقشت عیان بیند به مرآت وجود در ظهور هستی غیبش نماید انتظار
هر که عاقلتر بود عارفتر است از طریق معرفت واقفتر است