عاذل

معنی کلمه عاذل در لغت نامه دهخدا

عاذل. [ ذِ ] ( ع ص )ملامت کننده. ج ، عَذَله ، عُذّال ، عاذِلات ، عَواذل. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) :
مرا گفت ای ستمکاره بجانم
به کام حاسدم کردی و عاذل.منوچهری.|| ( اِ ) رگ خون استحاضه که از آن خون سیلان پیدا میکند. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || نام ماه شعبان یا شوال در جاهلیت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( السامی فی الاسامی ).

معنی کلمه عاذل در فرهنگ معین

(ذِ ) [ ع . ] (اِفا. ) سرزنش کننده ، ملامت - کننده .

معنی کلمه عاذل در فرهنگ عمید

ملامت کننده، نکوهش کننده، سرزنش کننده، ملامتگر.

معنی کلمه عاذل در فرهنگ فارسی

( اسم ) ملامت کننده ملامتگر جمع عذله عذال عذل عاذلات عواذل .

معنی کلمه عاذل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به رگ زیرین رحم ، عاذل می گویند.
عاذل رگی در پایین رحم زن است. گفته شده خون استحاضه از آن خارج می شود.

جملاتی از کاربرد کلمه عاذل

مرا خواهد گریزاندن به شعبان جفای حاسد و غوغای عاذل
غار جسمی ان یراه عاذل او عاذر انه یحکی صفاتا من صفات شمس دین
مرا گفت: ای ستمکاره به جانم! به کام حاسدم کردی و عاذل
انی امرؤ لایبالی کلما عذلوا ان شت یا عاذلی قم ناد فی‌الناس
من و آزردگی از عشق او حاشا معاذلله دلی کز مهر پر باشد در او آزار کی گنجد
و من الدلائل ان یری من عزمه طوع الحبیب و ان الح العاذل
عاذلی کف عن ملامی فیهن لقد جت بالنصیحة نکرا
معاذلله که بگریزم ز حکمت هر کجا باشم تو بس نیکو خداوندی منم بد بنده و چاکر
فلست اخاف من العاذلین و لم اخش مما یقولون لی
عاذلا چندین سرائی ماجرا پند کم ده بعد از این دیوانه را