عادت کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوی گرفتن. معتاد شدن : چشم عادت کرده با دیدار دوست حیف باشد بعد از او بر دیگری.سعدی.
معنی کلمه عادت کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - خو کردن به چیزی خوگر شدن معتاد شدن. ۲ - معمول گشتن متداول شدن . ۳ - انس گرفتن به الفت گرفتن به .
معنی کلمه عادت کردن در ویکی واژه
عادتکردن عادت کردن. خو کردن، خو گرفتن.
جملاتی از کاربرد کلمه عادت کردن
رُوَیْم بن احمد البغدادی گفت صوفیی بنا کرده اند بر سه خصلت، فقر و افتقار و عادت کردن ببذل و ایثار و بترک تعرّض و اختیار بگفتن.
ثم قال تعالی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ کلمه «لا إله إلّا اللَّه» بآخر آیت اعادت کردن بدان معنی است، که چون بدلائل روشن و برهان صادق درین آیات معلوم شد که عیسی مخلوق است. و اللَّه خالق عیسی، یعنی پس میدانید که معبود بجز اللَّه نیست، و سزای خدائی جز او نیست، عزیز است که او را همتا و مانند نیست، و کس را با وی تابستن نیست، حکیم است در کار خویش، که او را حاجت بانباز و فرزند نیست، و شرکت و ولادت در حکمت خود مقتضی ربوبیت نیست.