ظاهربین

معنی کلمه ظاهربین در لغت نامه دهخدا

ظاهربین. [ هَِ ] ( نف مرکب ) آنکه فقط صورت ظاهر را بیند و از باطن بیخبر ماند. ظاهری. قشری. خُشک.

معنی کلمه ظاهربین در فرهنگ معین

(هِ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) آن که فقط به ظواهر امر توجه دارد، آن که قادر به دقت در عمق مسایل نیست .

معنی کلمه ظاهربین در فرهنگ عمید

کسی که فقط به ظاهر توجه می کند.

معنی کلمه ظاهربین در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه صورت ظاهر را بیند و از باطن بی خبر ماند ظاهری .

معنی کلمه ظاهربین در ویکی واژه

آن که فقط به ظواهر امر توجه دارد، آن که قادر به دقت در عمق مسائل نیست.

جملاتی از کاربرد کلمه ظاهربین

بی نصیب است ز من دیده ظاهربینان می توان یافت به نور دل بیدار مرا
تا توانی پی به معنی برد، ظاهربین مباش کانچه در خاطر سلیمان داشت در خاتم نداشت
به ظاهربین همی‌گوید چو مسجود ملایک شد که ای ابله روا داری که جسم مختصر باشم
شیخ ظاهربین چو خودبین گشته است از قدم تا فرق سرگین گشته است
خرقه درویشی ما چون زره زیر قباست پیش چشم خلق ظاهربین قباپوشیم ما
با بصیرت، چشم ظاهربین نمی آید به کار روزنی حاجت نباشد خانه آیینه را
عقده ما را رسول و نامه نتواند گشود بعد ظاهربین به چشم و دوری ما در دل است
پرده خواب بود دیده ظاهربینان چشم دل، کوری هر بی بصری بگشایید
دیده روشندلان بی پرده می بیند لقا هست اگر در چشم ظاهربین نقابی در میان
چشمِ ظاهربین ز پیری‌ها اگر تاریک شد منت ایزد را دلِ روشن به دست آمد مرا