ظاهر کردن

معنی کلمه ظاهر کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشکار کردن نمایان ساختن .

معنی کلمه ظاهر کردن در ویکی واژه

sviluppare

جملاتی از کاربرد کلمه ظاهر کردن

بدان که ظاهر کردن عبادت باشد که ریا بود، اما معصیت پنهان داشتن به همه وقتی روا بود به سبب هفت عذر:
فغان: ظاهر کردن احوال درون را گویند.
و گفت: چنانکه خداوند تعالی فریضه کرد بر انبیا ظاهر کردن معجزات و براهین، همچنان فریضه کرد بر اولیا پنهان کردن احوال و مقامات تا چشم اغیار بر آن نیفتد و کس آنرا نبیند و نداند.
جمال: ظاهر کردن کمالات معشوق است، به جهت زیادتی رغبت و طلب عاشق.
چشم شهلا: ظاهر کردن احوال و کمالات و علو مرتبۀ سالک را گویند و غیر او و منبع شهرت از این مقام خیزد و این از مکر و استدراج کمتر خالی شود.
و پیش از وی بزرگان بودند در زهد و ورع و معاملت نیکو در طریق توکل و طریق محبت. لکن این نام صوفی نخست ویرا گفته‌اند. و در قدیم طریق تصوف تنگ‌تر بوده است و بسط نشده بود، که روزگار نازکتر بود، و در سخن صاین‌تر بودند، کی ایشان در عاملت می‌کوشیدند، نه در بسیاری مقال و سخن. که ایشان متمکنان بودند لیکن در آخر تر در متأخران ولایت ظاهرتر گشت و سخن و دعوی عریض‌تر، کی مغلوبتر بودند، بی‌طاقت گشتند، و مضطر، در سکر و قلق و غلیان آنچه یافتند، سخن ظاهر کردند، و وغستن این طریق در طبقه ثانی بیشتر بود.