طیران

معنی کلمه طیران در لغت نامه دهخدا

طیران. [ طَ ی َ / طَ / طِ ] ( ع مص ) پریدن. ( منتهی الارب ). پرواز کردن. || شتافتن. ( زوزنی ). پرش. پرواز. طیران ( بسکون یاء نیز آمده ، مگر اصل اول است ). ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و با لفظ کردن مستعمل است. ( آنندراج ) :
این کبوتر که نیارد زبر کعبه پرید
طیرانش نه ببالا که بپهنا بینند.خاقانی.طیران مرغ دیدی تو ز پای بند غفلت
بدرآی تا ببینی طیران آدمیت.( گلستان ).چهارم خوش آوازی که بحنجره داودی آب از جریان و مرغ از طیران بازدارد. ( گلستان ).
از گلیم خویش نگذارد برون پا مرد عشق
دل کند هرچند طیران در فضای خود بود.ملا قاسم مشهدی.با والد ماجدم بسی سال
کردی طیران به یک پر و بال.درویش واله هروی ( در مدح میر حسن اوبهی ).|| دراز گردیدن چیزی. ( آنندراج ).
طیران. ( اِخ ) مافروخی در کتاب محاسن اصفهان در دو مورد این اسم را ایراد کرده ، یکی در مورد ذکر قصور معروف اصفهان که گوید: و قصر صخربن سدوس بطیران. ( چ طهران ص 56 ). دیگر درمورد ذکر جوامع اصفهان که گوید: و الجامعان الکبیر العتیق البدیع الانیق بنی اصله القدیم عرب قریة طیران و هم التیم. ( محاسن اصفهان مافروخی چ طهران ص 84 ).
و شاید «طیرا» که یاقوت حموی از قراء اصفهان شمرده با طیران هر دو یک موضع باشد و معلوم نیست ضبط کدام یک از این دو لفظ اصح است. و نیز رجوع به طهران شود.

معنی کلمه طیران در فرهنگ معین

(طَ یَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پرواز کردن . ۲ - (اِمص . ) پرواز.

معنی کلمه طیران در فرهنگ عمید

پرواز کردن، پریدن، پرش، پرواز.

معنی کلمه طیران در فرهنگ فارسی

پریدن، پروازکردن ، پرش، پرواز
۱ - ( مصدر ) پرواز کردن . ۲ - ( اسم ) پرواز .
مافروخی در کتاب محاسن اصفهان در دو مورد این اسم را ایراد کرده .

معنی کلمه طیران در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:تیران، شهر

معنی کلمه طیران در ویکی واژه

پرواز کردن.
پرواز.

جملاتی از کاربرد کلمه طیران

این مدبر منحوس که امروز چو کاووس با تیر و کمان سوی فلک در طیران است
تا ز مشرق برکشد خورشید تیغ مغربی تا کند از باختر طیران همای خاوری
چه منع طایر آبی نماید از طیران بروی آب ز موج افکند صبا گردام
چون شه به سوی جعبه برد دست، ببندد بر طایر افلاک طریق طیران را
باز از آنجا جان ما طیران نمود درگذشت از عرش و فرش و هر چه بود
عصر پرواز - سفیران - دولتشاد - هستی‌گشت - هواپیمایی کیش - توران - طیران‌الخلیج - میهن دوستان - زمان پرواز - ستاره پرواز آسیا
شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد طیران به لامکان کرد باقی بی فنا شد
از طیران بسته پرعرض حال شعله نهان ساخته در زیر بال
شمع جانرا ز قدح در لمعان افکندیم مرغ دل را ز فرح در طیران آوردیم
به گلزاری که آمد در وزیدن صرصر قهرش شرر آسا تذرو رنگ گل سرگرم طیران شد
خامهٔ او هست چون مرغی‌که چون طیران کند قاربر منقار چون آید برون از آشیان