طیار

معنی کلمه طیار در لغت نامه دهخدا

طیار. [ طَ ] ( ع اِ ) نظم و ترتیب. || زینت. || زیور ( به جواهر آراسته ). ( دزی ج 2 ص 79 ).
طیار.[ طَی ْ یا ] ( ع ص ) فرس ٌ طیارٌ؛ اسب تیزخاطر. اسب چست و چالاک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) پرنده. ( مهذب الاسماء ). و النوع الطیارات منها [ من الذریح ] یسمی «ازغلال ». ( ابن البیطار ) :
چو مرکبیست بزیر تو آن مبارک خنگ
که نگذرد به گه تاختن از او طیار.فرخی.آراسته ای از شرف و جود همیشه
چون شاخ زطیار و چو افلاک ز سیار.سنائی. || زبانه ترازو. ترازوی راست ( در نسخه ای از مهذب الاسماء خطی ). ترازوئی است ( در دو نسخه خطی دیگر از همان کتاب ). قپان و به این معنی فارسی است. ( منتخب اللغات ) : اگر اساس جهانداری بر قاعده انصاف نهید و به طیار راستی ستانید و دهید کار شما هر روز طراوت تزاید پذیرد. ( بدایع الازمان تاریخ سلاجقه کرمان ).
عطای او از آن بگذشت کآن را
توان سختن بشاهین و به طیار.فرخی.طرار بریده سر چو طیار
آویخته بیزبان ببینم.خاقانی.دین و دولت هر دوچون در کفه عدلش نشست
کار عالم راست از عدلش چو طیار ایستد.سیدحسن غزنوی. || نوعیست از کشتی. ( مهذب الاسماء ) :
چو رودهائی هر یک چنان کجا افتد
که گذشتن از او هر دو بازوی طیار.فرخی.اذ لیس فی الباب بواب لدولتکم
و لا حمار و لا فی الشط طیار.؟ ( از یتیمة الدهر ثعالبی ).غوغا بدیوان رفتند ودوات از پیش وزیر برگرفتند و سر و پای برهنه وزیر بجست و خود را در طیار افکند. ( مجمل التواریخ و القصص ). || ( ص ) فراهم آورده. آماده. مهیا: تعابی ؛ میل کردن یکی بجانب قومی و دیگری بجانب قومی دیگر،و این وقتی باشد که هر دو قوم برای هر یکی از آن دوطعامی طیار کرده باشند. ( منتهی الارب ). در غیاث اللغات و آنندراج آمده که : فارسیان لفظ طیار را مجازاً بمعنی مهیا و آماده و مستعد استعمال کنند و تحقیق آنست که این لفظ در اصل اصطلاح قوشچیان یعنی میرشکاران است که چون جانوران شکاری از گریز برآمده مستعد و آماده پرواز و شکاراندازی میشوند گویند این جانور طیارشد، چون به این معنی شهرت گرفته مجازاً هر شی مهیارا طیار گویند و به تاء فوقانی نوشتن فارسی بودن این لفظ محل تأمل است. از بهار عجم و چراغ هدایت و سراج. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مؤلف غیاث اللغات گوید: به معنی جلدرفتار و جهنده و مواج است ، چنانکه در منتخب و صراح. پس بمعنی درست و مهیا مجاز باشد از معنی لغوی و تفصیلش در باب تای فوقانی نوشته ام. ( غیاث اللغات ). ملاطغرا خطاب بمحبوب :

معنی کلمه طیار در فرهنگ معین

(طَ یّ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) پرواز کننده ، پرنده . ۲ - (اِ. ) چُست و چالاک ، تیزرو. ۳ - ترازو، زبانة ترازو. ۴ - (اِ. ) نوعی کشتی .

معنی کلمه طیار در فرهنگ عمید

۱. پروازکننده.
۲. چست و چالاک، تیزرو.
۳. (اسم ) زبانۀ ترازو.
۴. (اسم ) ترازو: عطای او از آن بگذشت کآن را / توان سختن به شاهین و به طیار (فرخی: ۱۴۴ حاشیه ).
۵. (اسم ) عیار درم.
۶. (اسم ) نوعی قایق و کشتی تندرو.

معنی کلمه طیار در فرهنگ فارسی

جعفر بن ابی طالب
پروازک ننده، چست و چالاک، تیزرو
( اسم ) مالی که به پادشاه می رسید جمع ( به سیاق عربی ) طیارات .
لقب جعفر ابن ابیطالب ابن عبدالمطلب عم حضرت پیغمبر صلواه الله و سلامه علیه .

معنی کلمه طیار در ویکی واژه

پرواز کننده، پرنده.
چُست و چالاک، تیزرو.
ترازو، زبانة ترازو.
نوعی کشتی.

جملاتی از کاربرد کلمه طیار

به نقل از دانشنامه جهان اسلام از میان بزرگان چالوس محمدبن عبدالکریم ابوالفتح شالوسی رازی، فقیه و محدّث سده پنجم، و ابوبکر محمدبن حسن‌بن قاسم‌بن حسین طبری شالوسی مشهور به ابوجعفر صوفی واعظ، فقیه، عارف و محدّث سده چهارم و پنجم شهرت بیشتری دارند (صریفینی، ص ۴۹؛ طیار مراغی، مقدمه موسوی، ص 21)
آرامگاه محمد بن جعفر طیار در فاصله پنج کیلومتری شهر دزفول، در شهرکی به این نام قرار دارد.
ننشست ازان سپس در این بستان جز کرگس مرده‌خوار، طیاری
بدیع الزمان جزری در اواپل قرن ۱۳ میلادی یک پمپ دو سیلندر با آرایش متضاد (باکستر) طراحی کرد که تمام اجزای یک پمپ امروزی مثل سوپاپ میل لنگ چرخ طیار و.. را دارد بود و می‌توانست آب را تا ارتفاع ۱۳٫۶ متر بالا بکشد.
چندین هزار جعفر طرار شب گریخت کآمد خبر که جعفر طیار می‌رسد
نسب ام فروه از جانب پدر به اسما بنت عمیس، همسر جعفر طیار می رسد.
اترک طیار (زادهٔ ۱۳۳۴ در گنبد کاووس-درگذشتهٔ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۰) نمایندهٔ حوزهٔ انتخابیهٔ گنبد کاووس در دورهٔ ششم مجلس شورای اسلامی بوده‌است که پیش‌تر در دورهٔ چهارم نیز عضو این مجلس بود.
جعفر طیار باید تا به علیین پرد حیدر کرار باید تا ز دشمن کین کشد
هزار فاخته جویان ما که کو کوکو هزار بلبل و طوطی به سوی ما طیار
این امامزاده، پنج فرزند پسر داشته که دو فرزند، با خانواده به مازندران رفته‌اند. اولاد و احفاد ایشان با نام سادات طیار در شمال ایران تا در آذربایجان غربی و شرقی و باکو، و نیز حوالی قم سکونت دارند. سه تیره از اولاد امامزاده، سادات چاهن، سادات بامحمید (بابامحمود) و سادات ؟. سادات مشهدی، تیره‌ای از سادات چاهن هستند. میرسلیمان، جد بزرگ این سادات، از منطقه چاهن به کهگیلویه کوچید و در همان‌جا ساکن شد. چون میرسلیمان زائر مشهد بود، فرزندان وی به نام سادات مشهدی شهرت یافتند.[نیازمند منبع]
طیار شوم زبان ببرم تا راست روی گزیده باشم
جعفر آن باشد که طیار ازفلک بیرون پرد نی کسی کاو بال را طیار سازد جعفر است
وی پس مرگ عمر با عون بن جعفر پسر جعفر بن ابی‌طالب ازدواج کرد اما وی زود درگذشت و ام‌کلثوم با محمد بن جعفر طیار پسر دیگر جعفر ازدواج کرد.
زوجد باز قلم از کفم چو هوش از سر پرید رقص کنان همچو مرغکی طیار
بنای امامزاده محمود طیار مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان دنا، روستای درب کلات سادات محمودی واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۶۲۷۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
«ما -نظام پهلوی- چندین میلیارد پول دادیم که هنوز پیش شان است که از آنها -آمریکا- طیاره بخریم، کوفت بخریم، زهر مار، … اینا -جمهوری اسلامی- خودشان دارند (پهپاد) درست می‌کنند، زیردریایی درست می‌کنند، هواپیما درست می‌کنند من به اینا افتخار می‌کنم. خلیج فارس را نگهداری می‌کنند، حالا این آقا وزیر امورخارجه آمریکا به خلیج فارس می‌گوید خلیج عربی، غلط کرده…»
سالک طیار شد پیش طیور گفت ای پرندگان نار و نور
چه طیاره آن مرغ گردون سپر پر او ز بال ملک تیز تر
به عزتی که به یوسف رسید در ته چاه که شد به پله معراج در شرف طیار