معنی کلمه طپانچه در لغت نامه دهخدا
خان بزاری و بخواری بازگشت
از طپانچه لعل کرده روی و ران.فرخی.گشت بناخن چو پیرهنش مرا روی
شد ز طپانچه مرا چو معجر او بر.مسعودسعد.نرگس او شد ز دیده همچو نیلوفر در آب
وز طپانچه دو رخ من رنگ نیلوفر گرفت.مسعودسعد.از طپانچه گشته رخسارش چو نار و پس بر او
قطره های اشک بر چون دانه های ناردان.وطواط.