طوقی

معنی کلمه طوقی در لغت نامه دهخدا

طوقی. [ طَ / طُو ] ( ص نسبی ) منسوب بطوق. طوقدار. || ( اِ ) قسمی انار.

معنی کلمه طوقی در فرهنگ فارسی

منسوب بطوق یا قسمی انار

معنی کلمه طوقی در فرهنگستان زبان و ادب

{cervical} [پزشکی-دندان پزشکی] ویژگی آنچه به طوق یا خط طوقی دندان مربوط می شود

جملاتی از کاربرد کلمه طوقی

داغی نه بر جبین و پرستار او قلوب طوقی نه برگلوی وگرفتار او رقاب
اعدای ترا زه گریبان طوقیست بسان مار ارقم
در آن مجمع نمود از ذوق شوقی که شد در جان هر یک همچو طوقی
بندی گردد رکاب بر پایش طوقی گرددش جیب پیراهن
چو قمری همی نالد و همچو او ز گردنش طوقی به گردنش بر
طوقی است زبر او بر گردن خاص و عام هرچند که بسته اند در خدمت او میان
آنچه از حسن تو دیدم ز کبوتر طوقیست وه که طاوس جمال تو چه پرها دارد
طوقیست نعل رخش تو برگردن ینال تاجیست خاک راه تو بر تارک تکین
طوقی ز برای من کند ساز سازد به غلامیم سرافراز
طوقی ز منت او هر مه ز ماه نو بر چشم خلق عرضه دهد چرخ چنبری