طنبوره

معنی کلمه طنبوره در لغت نامه دهخدا

طنبوره. [ طَم ْ / طُم ْ رَ / رِ ] ( معرب ، اِ ) طنبور. رجوع به طنبور شود :
درّاج کشد شیشم وقالوس همی
بی پرده طنبوره و بی رشته چنگ.منوچهری.خول طنبوره تو گوئی زند و لاسکوی
از درختی به درختی شود و گوید آه.منوچهری.آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره
چون دسته طنبوره گیردشجر از چنگل.منوچهری.- طنبوره ( طنبور ) از غلاف بیرون آوردن ( بیرون کردن ، از جوال بیرون کردن ) ؛ کنایه از فاش کردن راز است :
آمدم با سخن که نتوان کرد
از جوال شره برون طنبور.انوری.و در بعضی نسخ است :
آمدم با سخن که طیره شوند
از غلاف اربرون کنم طنبور.( از آنندراج ).

معنی کلمه طنبوره در فرهنگ معین

(طَ رِ ) [ معر. ] طنبور.

معنی کلمه طنبوره در فرهنگ فارسی

طنبور . یا طنبوره بربری ( بربریه ) قسمی لورای بدوی در فلسطین و مصر معزف چغانه . یا طنبوره از غلاف ( جوال ) بیرون آوردن ( کردن ) فاش کردن راز .

معنی کلمه طنبوره در ویکی واژه

طنبور.

جملاتی از کاربرد کلمه طنبوره

آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره چون دستهٔ طنبوره گیرد شجر از چنگل
مغنی به غفلت مشو پای بست برآور به قانون طنبوره، دست
فاخته سازد طنبوره بسرو اندر نای زن قمری بر شاخ چنار آید