طمعکار. [ طَ م َ ] ( ص مرکب ) طامع. طماع. حریص : پیش راه حرص پیری چوب نتواند گذاشت بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند.صائب.- امثال : طمعکار رنگش زرد است .
معنی کلمه طمعکار در فرهنگ عمید
طماع، حریص.
معنی کلمه طمعکار در فرهنگ فارسی
( صفت ) طماع حریص .
جملاتی از کاربرد کلمه طمعکار
اشراف طمعکار اگر بگذارند با کثرت فقر بی نیازیم همه
زخواری و مذلت نیست پرواکامجویان را که چندین عیب بر خود از طمعکاری گدا بندد
گردد از چین جبین حرص طمعکاران زیاد پیچ و تاب تشنه را موج سراب افزون کند
نمی شود ز مگس خیرگی به راندن دور ز منع، حرص طمعکار می شود افزون
برگی است خزان دیده که از ثمرش نیست دستی که طمعکار بدآموز طلب کرد
پیش راه حرص، پیری چوب نتواند گذاشت بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند