طلق
معنی کلمه طلق در لغت نامه دهخدا

طلق

معنی کلمه طلق در لغت نامه دهخدا

طلق. [ طِ ] ( ع ص ) حلال. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ) ( مهذب الاسماء ). بی آمیغ. خالص. روا. گویند: هو لک طلقاً و اعطیته من طلق مالی ؛ یعنی خالص و جید. ( منتهی الارب ).
- طلق ِ حلال باردان ؛ مجموع بمعنی شراب ، طلق بمعنی خالص و حلال بمعنی بیرون آمده و باردان به بای موحده صراحی باید دانست که بر معنی هر دو لفظاول کسب لغات معتبره گواهی نمیدهد، و دیگر آنکه شراب را که حرمت آن منصوص است حلال گفتن کفر است. فقیر مؤلف گوید که طِلق مجازاً بمعنی شراب و طلق حلال عبارت است از شراب مثلث که مباح است و آن شیره انگور باشد که دو ثلث آن به جوشیدن بسوزد و یک ثلث بماند سکرنمی آورد و منافع آن قریب بخمر است یا آن طلق ( بکسر )بمعنی آنچه برآمده باشد از چیزی موصوف و حلال صفت آن ، پس مجموع صفت و موصوف مضاف به سوی ناردان به نون که مخفف اناردانه است یعنی آب حلال که برآمده است از دانه های انار یا آنکه حلال یا تخفیف را مخفف حلال بتشدید گویند درست بتواند شد چرا که شراب گشاینده سده ها و مَسامات است. ( غیاث ) ( آنندراج ).
- ملک طلق ؛ ملک حلال و خالص.
|| بری. بیرون. گویند: انت طلق ؛ ای خارج و بری. ( منتهی الارب ).
- طلق اللسان ؛ تیززبان. ( منتهی الارب ). به گفته ابوحاتم.
- طلق الوجه ؛ خندان و گشاده روی. ( منتهی الارب ).
|| ( اِ ) سنگی سپید و براق که چون بکوبند توبرتو جدا شود ( صحیح بفتح است ). رجوع به طَلْق شود.
طلق.[ طَ ] ( ع اِ ) آهو. ج ، اطلاق. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || سگ شکاری. || ( ص ) ناقه بر سر خود گذاشته. ( منتهی الارب ). شتر غیرمقید.
- طلق الوجه ؛ خندان و گشاده روی. ( منتهی الارب ). گشاده روی. ( مهذب الاسماء ). خوشرو. بشاش.
- طلق الیدین ؛ جوانمرد گشاده دست. ( منتهی الارب ). سخی : رجل ٌ طلق الیدین ؛ مردی گشاده دست. ( مهذب الاسماء ).
- طلق اللسان ؛ تیززبان. ( منتهی الارب ).
- فرس طلق الیدالیمنی ؛ اسب که در دست راست آن سپیدی نباشد. خلاف مُحَجّل. ( منتهی الارب ).
- فرس طلق ( ناقة طلق ) احدی القوائم ؛ اسبی که دست و پای سفید دارد و یکی نه. ( مهذب الاسماء ).
- لسان طلق ؛ زبان تیز. زبان فصیح. ( منتهی الارب ).
- لیل طلق ؛ شب خوش نه گرم و نه سرد. ( منتهی الارب ). روز و شب معتدل. ( منتخب اللغات ).
- یوم طلق ؛ روز خوش هوا نه گرم و نه سرد. ( منتهی الارب ). روزی نه گرم و نه سرد. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه طلق در فرهنگ معین

(طَ ) [ معر. ] (اِ. ) معرب تلک ، سنگی معدنی که به رنگ سفید نقره ای شفاف و براق و قابل تورق است .
( ~ . ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) رها شدن ، رها شدن زن از قید عقد ازدواج . ۲ - (اِ. ) درد. ۳ - درد زادن .
(طِ لْ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - حلال ، روا. ۲ - خالص . ۳ - چیزی که کس دیگری در آن شریک نباشد.

معنی کلمه طلق در فرهنگ عمید

جسم معدنی سفید، شفاف و قابل تورق.
درد زایمان.
۱. تیز.
۲. بی بند.
۳. گشاده.
ویژگی ملکی که کس دیگر در آن شریک نباشد و در تصرف خود شخص باشد.

معنی کلمه طلق در فرهنگ فارسی

تلک، یکی ازاجسام معدنی برنگ سفیدنقرهای شفاف، حلال، روا، خاص، چیزی که کس دیگردر آن شریک نباشد
۱ - ( مصدر ) رها شدن از عقد نکاح . ۲ - ( اسم ) درد . ۳ - درد زادن درد زه.
دور گردیدن و رفتن

معنی کلمه طلق در دانشنامه عمومی

طلق معرب تلک فارسی ( به انگلیسی: talc ) از خانواده میکاهای سفید است. این کانی از هیدرات منیزیم سیلیکات تشکیل شده است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10 ( OH ) 2. طبق جدول سختی موس طلق نرم ترین کانی است و می توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه های کوچک طلق قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می کنیم احساس می کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی شود ولی بسیار کم در کانی های اسیدی حل می شود و در شعله ذوب نمی شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg ( رنگ صورتی ) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملاً از طلق تشکیل شده است.
طلق، معرب تلک پارسی است و به صورت تالک ( Talc ) در زبان های اروپایی آمده است. در زبان هندی اَبهراکا ( abhraka ) گفته می شود و محلول آن در طب سنتی کاربردهای فراوانی دارد.
طلق یک کانی دگرگون است که از دگرگونی کانی هایی مانند سرپانتین، اولیوین، پیروکسن و آمفیبول در حضور دی اکسید کربن و آب تشکیل می شود. که در این صورت آن را طلق کربناتی می نامند. طلق در اثر واکنش آب پوشی یون ها و کربن گیری سرپانتین به شکل زیر تشکیل می شود:
در اثر واکنش بین دولومیت و سیلیس نیز طلق تشکیل می شود این واکنش در فشار و دمای دگرگونی سنگ ها در اثر مجاورت دولومیت و سیلیس اتفاق می افتد و اصطلاحاً به آن اسکرن کردن دولومیت می گویند.
همچنین طلق از واکنش بین کانی های کلریت منیزیمی و کوارتز در شیست آبی و اکلوژیت طی واکنش های دگرگونی تشکیل می شود.
در این حالت میزان تولید طلق و کیانیت بستگی به میزان آلومینیم دارد اگر آلومینیم بیشتر باشد کیانیت بیشتری خواهیم داشت.
این کانی را می توان به فراوانی در آمریکا، غرب اروپا در کوه های آلپ بخصوص در ایتالیا و در آسیا در محل هایی که پوسته زمین دچار شکستگی شده مانند سمت رشته کوه هیمالیا، پاکستان، هند، کشمیر و نپال و . . . یافت.
همچنین طلق کربناتی را می توان در نقاط دیگری از زمین مانند غرب استرالیا، خاورمیانه، عمان، ترکیه و . . . پیدا کرد.
از طلق در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و . . . استفاده می شود.
معنی کلمه طلق در فرهنگ معین
معنی کلمه طلق در فرهنگ عمید

معنی کلمه طلق در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طِلق به کسر طاء به معنی حلال است؛ گفته می شود «هو لک طلق». و نیز طلق به معنی مطلق است و غرض مالی است که مالک آن بتواند هر نوع تصرفی در آن بنماید.
یکی از شرائط مبیع آن است که طلق باشد.
در مکاسب آورد: مراد به طلق سلطنت تام بر ملک است بطوری که مالک بتواند آن چه خواهد نسبت به ملک خویش انجام دهد و در این مورد مطلق العنان باشد.
← آثار شرط طلق
۱. ↑ المصباح المنیر، ج۲، ص۱۵.۲. ↑ مجمع البحرین، ص۴۵۶.۳. ↑ مکاسب (شیخ انصاری)، ص۱۶۳.
جابری عرب لو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه فارسی، ص۱۲۴. رده های این صفحه : اصطلاحات فقهی | فقه | معاملات
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۳(بار)
[ویکی فقه] طلق (درد). طَلق به معنای درد زایمان می باشد.
از آن به مناسبت در باب طهارت نام برده اند.
حکم خون قبل از زایمان
خونی که زن پس از درد زایمان و پیش از تولد نوزاد می بیند نفاس نیست. در اینکه استحاضه است یا حیض ، اختلاف است.
اقل طهر بین نفاس و حیض
همچنین بنابر قول دوم آیا فاصله افتادن کمترین مدت پاکی (ده روز) بین حیض و نفاس، شرط است یا نه، اختلاف می باشد. بنابر قول به اشتراط، در صورتی که بین حیض و نفاس کمتر از ده روز فاصله بیفتد، حیض به شمار نمی رود.
[ویکی فقه] طلق (ملک). طِلق، ملک آزاد است.
طِلق عبارت است از مالی که مالکش می تواند در آن هر نوع تصرفی بکند؛ اعم از فروختن، اجاره و عاریه دادن، بخشیدن و مانند آن. بنابر این، مال رهنی و وقفی و نیز کنیزی که از مولایش صاحب فرزند شده طِلق به شمار نمی روند.
احکام مرتبط
از آن در باب تجارت و وقف سخن گفته اند.
← در تجارت
۱. ↑ مجمع البحرین، واژه «طلق». ۲. ↑ نائینی، المکاسب و البیع، ج۲، ص۳۷۳.۳. ↑ کتاب المکاسب، ج۴، ص۲۹-۳۱.
...

معنی کلمه طلق در ویکی واژه

معرب تلک ؛ سنگی معدنی که به رنگ سفید نقره‌ای شفاف و براق و قابل تورق
حلال، روا.
خال
چیزی که کس دیگری در آن شریک نباشد.
رها شدن، رها شدن زن از قید عقد ازدوا
درد.
درد زادن.

جملاتی از کاربرد کلمه طلق

ضرایب تخمین خطی به شرح زیر تعیین می‌شود. مقدار مطلق خطا است
قدر مطلق سیارک برابر ۱۴٫۷۰ است.
چو کل گردی چو من میگوی مطلق در درون جان ما با ما اناالحق
ظهور مطلق آن خلوت نشین کشور وحدت که گشت از پرتو رخسار او شمس ازل تابان
قدر مطلق سیارک برابر ۱۳٫۸۰ است.
قدر مطلق سیارک برابر ۱۷.۸ است.
گمراهی کشیده می‌شود. عقل پس از ایمان آوردن می‌تواند در سایه سار عقل الهی به حقیقت مطلق دست پیدا کند.
قدر مطلق سیارک برابر ۱۰٫۴۱ است.
قدر مطلق سیارک برابر ۱۲٫۴۰ است.
خرد و جان و صورت مطلق همه از امر دان و امر از حق
کسی او عبد قیوم است مطلق که بیند قائم این اشیاءست بر حق
استراحت مطلق فیلمی به کارگردانی و تهیه‌کنندگی عبدالرضا کاهانی و نویسندگی عبدالرضا کاهانی و سعید قطبی‌زاده محصول سال ۱۳۹۳ است.
مرا خود این نباشد هست مطلق که نیکی داده است اینجا مرا حق
ذات مطلق برتر از اشیاء لاست هوی مطلق برتر از الا و لاست
از تابش جمالت جان محو مطلق آمد چون او فتاد پرده از روی حسن انور
قدر مطلق سیارک برابر ۲۰.۴ است.
چو تو روح پاکی که ترسا بوَد چنین روح مطلق مسیحا بوَد
شد مقید مقوم از مطلق وجه مطلق مقید است، الحق
کمترین موجش اناالحق آمده است حق حق است و حق مطلق آمده است