طلاقت

معنی کلمه طلاقت در لغت نامه دهخدا

طلاقت. [ طَ ق َ ] ( ع مص ) گشادگی زبان. ( مهذب الاسماء ). ذلاقت. گشاده زبانی. فصاحت. گشاده زبان شدن. ( زوزنی ) ( منتخب اللغات ). تیزی زبان. زبان آوری. طلاق. تیززبان شدن. تیززبانی. لقلقه. ( غیاث ) ( آنندراج ). || گشاده روی شدن. ( تاج المصادر ) ( منتخب اللغات ) ( زوزنی ). گشاده و درخشان روی گردیدن. ( منتهی الارب ). گشادگی. ( دهار ). || به اعتدال شدن روز و شب یعنی نه گرم و نه سرد. ( منتهی الارب ). خوش و آرمیده گشتن شب و روز. ( المصادر زوزنی ).

معنی کلمه طلاقت در فرهنگ معین

(طَ قَ ) [ ع . طلاقة ] ۱ - (مص ل . )گشاده - رو شدن . ۲ - فصیح شدن . ۳ - (اِمص . ) گشاده - رویی . ۴ - گشاده زبانی ، فصاحت .

معنی کلمه طلاقت در فرهنگ عمید

۱. گشاده رویی. ٢. گشاده زبانی، فصاحت.

معنی کلمه طلاقت در فرهنگ فارسی

خندان وگشاده روشدن ، فصیح وتیززبان شدن، گشاده زبان شدن، گشاده رویی، گشاده زبانی، فصاحت
۱ - ( مصدر ) گشاده رو شدن خندان گشتن ۲ - گشاده زبان شدن . ۳ - گشاده رویی . ۴ - گشاده زبانی فصاحت . یا طلاقت لسان. گشاده زبانی زبان آوری فصاحت .

معنی کلمه طلاقت در ویکی واژه

طلاقة
گشاده - رو شدن.
فصیح شدن.
گشاده - رویی.
گشاده زبانی، فصاحت.

جملاتی از کاربرد کلمه طلاقت

دریا دلی که چین کراهت ندیده جود در جبهه طلاقت وجه از تعللش
به اطلاقت گشاده چشم مانده به گیتی هر که او را نیکخواه است
ادیبی زبان در طلاقت زبون همی لام را خواند پیوسته نون