معنی کلمه طفلک در لغت نامه دهخدا
کاف رحمت از پی تصغیر نیست
جد چو گوید طفلکم تحقیر نیست.مولوی.
طفلک. [ طِ ل َ ] ( اِخ ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل در 14هزارگزی جنوب خاوری بنجار و 7هزارگزی راه فرعی بندزهک به زابل. جلگه گرم معتدل با 336 تن سکنه. آب آن از رودخانه هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).