طغرائی
معنی کلمه طغرائی در فرهنگ معین
معنی کلمه طغرائی در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - نویسنده طغرا طغرا کش . ۲ - رئیس دیوان طغرا .
عزیز الدین افضل الممالک ابوالفتح علی ابن فضل الله الطغرائی .
معنی کلمه طغرائی در ویکی واژه
رییس دیوان طغرا.
جملاتی از کاربرد کلمه طغرائی
ظاهر آنست که بر صفحه ی منشور جمال مثل ابروی دلارای تو طغرائی نیست
سلطان جمالت را کردم چو بجان مدحت طغرائی خط بنوشت بر لعل تو انعامی
بر سر هر نامه طغرائیست لازم محتشم کی بود زیبنده گر باشد دو سر را تاج یک
آفتاب از روی چون مهرش مثالی روشنست لیک طغرائی ندارد چون خم ابروی دوست
زهی شاهی که فرد انتخاب دفتر هستی به نام نامیش ا بندگی گردیده طغرائی
همچو والا درین صفت قاری بر سر حکم شعر طغرائیم
طغرائی خط بگوش او گفت من نسخ کنم کتاب ارژنگ
چار شاخه گندنای خورشیده از باغگاه دشت و دمن، و سبزه زار دیوار به دیوار چیدن با دسته ها و بسته ها لاله و گل و سوری و سنبل مینو برابری یا رد کرد، بلکه برتری تواند جست. مالک بالاستحقاق توئی هر چه اندیشی بهر اندام و فر، فرمان تراست. علی العجاله تصرف است و چاره در بایست کردن. آینده که هستی فزاینده باد و بخت پاینده، هر چه خواهی توان کرد. هجدهم ربیع الثانی سنه ۱۲۷۵ حرره ابوالحسن یغما. فرزند سعادتمند احمد صفائی این نوشته را بدان دو نگین نستعلیق و طغرائی خاکسار، موشح ساز، خود نیز به خامه و خاتم خویش مزین کن. حرره یغما.
از تن و دل چون کنی نون والقلم نزد شحنه شکل طغرائی فرست