طغار

معنی کلمه طغار در لغت نامه دهخدا

طغار. [ طَ ] ( اِ ) تغار. طشت گِلین : گل و شکر به طشتی یا لاکی چوبین یاطغاری سفالین در کنند، یک تو گل ، یک تو شکر [ در ساختن گلشکر ]. ( ذخیره خوارزمشاهی ). تا شما را از غرقاب هلاکت و طغار خون بیرون کشم. ( جهانگشای جوینی ). و مؤمنان را چون شتران ماهار زده ، ده ده و بیست بیست دریک رسن قطار میکردند، و در طغار خون می انداخت ، تا زیادت از صد هزار را شهید کردند. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه طغار در فرهنگ فارسی

تغار
تغار گل و شکر بطشتی یالاکی چوبین یا طغاری سفالین در کنند یک توگل یک توشکر .

جملاتی از کاربرد کلمه طغار

در آن زمان که گشایم من فقیر نهار ترید شیر و عسل جوش بایدم دو طغار
وه در آن دم که طغاری بود از بولانی من و همکاسه یکی، وه چه تماشا باشد
که تا آن بز قدم بیرون نهادست بسی سر در طغار خون نهادست
عاشقان صورتی در صورتی افتاده‌اند چون مگس کز شهد افتد در طغار دوغگین
اگر به دست تو افتد طغار چنگالی محقرست ز بهر چه دست بر مالی
ای ز شهوت طغار آلوده زیردست چهار زن بوده
زیر این نه کاسه من باری هزار گشته‌ام هم کوزه هم خم هم طغار
کاسه و چمچه و کفلیز ز یک سوی دگر باز کردند به دشنام دهان همچو طغار
خون عدو را چو خویش بدو داد دیگ در قصر او بزرگ طغار است