طرید

معنی کلمه طرید در لغت نامه دهخدا

طرید. [ طَ ] ( ع ص ، اِ ) رانده شده. نفی و دور کرده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شرید. رانده. مطرود. اخراج بلدشده. || تنه درخت کج شده بی شاخ و برگ مانده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || روز دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الطرید من الایام ؛ الطویل. ( اقرب الموارد ). || آنکه بعد دیگری زاده شده باشد و اول هم طرید ثانی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الذی یولد بعدک و انت ایضاً طریده. ( اقرب الموارد ). || صید.( مهذب الاسماء ). رجوع به طریدة شود. || آنندراج گوید: خیرالمدققین میفرمایند که فعیل است بمعنی فاعل ، از طرد که به معنی دور ساختن و گریزانیدن هوام و غیره است و آن کنایه از حمله باشد :
طریدی نیاورد و زنگی نمود
که پرگار بر نقطه تنگی نمود.نظامی.و در این بیت :
طریدی برآورد و با روس گفت
که خواهی همین لحظه در خاک خفت
مراد از طرید آن کلام است که سامع از استماع آن هیبتی در دل گیرد و بیدل شود و از پیش حریف بگریزد :
که در عرصه فکر صیدی کنم
رجزخوان به میدان طریدی کنم ( ! ).ظهوری ( از آنندراج ).چه مرکبان را بر هم زندطرید و نبرد
چه سرکشان را در هم کند طعان و ضراب.مسعودسعد.رجوع به طریدة شود. || شعوری ( ج 2 ص 167 ب ) به معنی بازی در میدان آورده با این شاهد از میر نظمی :
درآمد به میدان خرامان دگر
نماید طرید و بلعب و هنر( ! ).
طرید. [ طَ ] ( اِخ ) ( ... رسول اﷲ ) لقب حکم بن ابی العاص است. رجوع به حکم بن ابی العاص و عقدالفرید ج 2ص 169، 223، 224 و ج 4 ص 116 و ج 5 ص 40، 63 شود.

معنی کلمه طرید در فرهنگ معین

(طَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) مطرود، رانده شده . ۲ - (اِ. ) سخنی که شنونده از شنیدن آن بترسد و بگریزد.

معنی کلمه طرید در فرهنگ عمید

۱. مطرود، رانده شده.
۲. کلامی که شنونده از شنیدن آن هیبتی در دلش بیفتد و از پیش حریف بگریزد، رجز.

معنی کلمه طرید در فرهنگ فارسی

۱ ( صفت ) رانده شده نفی کرده تبعید شده . ۲ - ( اسم ) کلامی که شنونده از استماع آن هیبتی در دل گیرد و از پیش حریف بگریزد .
لقب حکم ابن ابی العاص است

معنی کلمه طرید در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طرید از لقب های حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد.
در روایات، از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با لقب طرید یاد شده است. «طرید» به معنای طرد شده از سوی مردم است.
← سخنی از عیسی خشاب
۱. ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۲۶۷.
فرهنگ نامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۲۹۱، برگرفته از مقاله «طرید».
...

معنی کلمه طرید در ویکی واژه

مطرود، رانده شده.
سخنی که شنونده از شنیدن آن بترسد و بگریزد.

جملاتی از کاربرد کلمه طرید

شود مطرود جان از خصم او چون طرید او بمیدان دید مطرد
زانکه کشته کافران باشد شهید کشتۀ نفس است نزد حق طرید
فقال ابو عامر: امات اللَّه الکاذب منّا طریدا وحیدا، فخرج الی الشام و أرسل الی المنافقین ان اعدّوا القوّة و السلاح، و ابنوا لی مسجدا و هو مسجد الضّرار. ثمّ اتی الرّاهب الی قیصر و أتی بجند لیخرج محمدا و اصحابه من المدینة، فذلک قوله: «وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» یعنی انتظارا لمجیئه، فمات بالشام طریدا وحیدا.
و یا تو گوئی ماند درست بر آنکس کز امر حضرت احمد شد از مدینه طرید
طریدی برآورد و با روس گفت که خواهی همین لحظه در خاک خفت
تن در این ویرانه ده با عمرو و زید دل به ملک جان به جولان و طرید
بی حول نفس و قوت شمشیر تو نشد باطل ز حق طرید که عیشت طرید باد
«قالَ فَاخْرُجْ مِنْها» یعنی من الجنّة. و قیل: من السّماوات. قال الحسن و ابو العالیة: ای من الخلقة الّتی انت فیها و هی صورة الملک. قال الحسین بن الفضل: هذا تأویل صحیح لانّ ابلیس تجبّر و افتخر بالخلقة فغیّر اللَّه خلقته فاسودّ و قبح بعد حسنه. و قیل «فَاخْرُجْ مِنْها» ای من الارض الی جزائر البحور، «فَإِنَّکَ رَجِیمٌ» ای لعین طرید.
قوموا بحق الدین مستقبلا و حققوا قول طرید غریب
اندرین میدان به جولان و طرید در امان از لیت لیت و کید کید