معنی کلمه طروب در لغت نامه دهخدا طروب. [ طَ ] ( ع ص ) مرد بسیارطرب. ( منتهی الارب ). شادمان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آنکه پیوسته شاد بُوَد : گندم و جو را و باقی حُبوب تو توانی خورد نی من ای طَروب.مولوی.طروب. [ طُ ] ( ع اِ ) ج ِ طَرَب. شادیها. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
معنی کلمه طروب در فرهنگ معین (طُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ طرب ، شادی ها. (طَ ) [ ع . ] (ص . ) مرد بسیار طرب ، آن که پیوسته شاد بود.
جملاتی از کاربرد کلمه طروب گفته است الکذب ریب فی القلوب گفت الصدق طمانین طروب پاسبان ما ره دزدان بخان ما گشاد نوش بر ما نیش شد یار طروب آمد غضوب مرا هنوز آلب ارسلان نگین در کام که زنگیان حروف از فرح شوند طروب گندم و جو را و باقی حبوب میتوانی خورد و من نه ای طروب