طراده

طراده

معنی کلمه طراده در لغت نامه دهخدا

( طرادة ) طرادة. [ طَرْ را دَ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث طراد. کرجی. بلم. قایق. طراد. لتکا. زورق. قفه. || زن بدعمل. || راننده کشتی. ( مهذب الاسماء ). || علم. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1712، 1714، 1715، 1786 شود.

معنی کلمه طراده در فرهنگ معین

(طَ رّ دِ ) [ ع . طرادة ] ۱ - (اِفا. ) مؤنث طراد. ۲ - (اِ. ) کشتی تندرو. ۳ - قایق ، زورق . ۴ - علم ، درفش .

معنی کلمه طراده در فرهنگ عمید

قایق، کرجی، زورق.

معنی کلمه طراده در دانشنامه عمومی

طراده (نهضت آباد). طراده یک روستا در ایران است که در دهستان نهضت آباد شهرستان رودبار جنوب در استان کرمان واقع شده است. طراده ۶۲۶ نفر جمعیت دارد.
این روستا در بخش مرکزی شهرستان رودبار جنوب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۲۶ نفر ( ۱۱۹ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه طراده در ویکی واژه

طرادة
مؤنث طراد.
کشتی تندرو.
قایق، زور
علم، درفش.

جملاتی از کاربرد کلمه طراده

و روز شنبه پنج روز مانده از شعبان امیر برنشست و بدشت شابهار آمد با بسیار مردم، و در مهد پیل بود، و بر آن دکّان‌ بایستاد، و احمد ینالتگین پیش آمد قبای لعل پوشیده‌ و خدمت کرد و موکبی‌ سخت نیکو با بسیار مردم آراسته با سلاح تمام بگذشت از سرهنگان و دیلمان‌ و دیگر اصناف که با وی نامزد بودند، و بر اثر ایشان صد و سی غلام سلطانی بیشتر خط آورده‌ که امیر آزاد کرده بود و بدو سپرده، بگذشتند با سه سرهنگ سرایی و سه علامت شیر و طرادهاد برسم غلامان سرایی و بر اثر ایشان کوس و علامت احمد- دیبای سرخ و منجوق‌ - و هفتاد و پنج غلام و بسیار جنیبت‌ و جمّازه. امیر احمد را گفت: بشادی خرام و هشیار باش و قدر این نعمت را بشناس و شخص ما را پیش چشم‌دار و خدمت پسندیده نمای تا مستحقّ زیادت نواخت گردی. جواب داد که «آنچه واجب است از بندگی بجای آرد» و خدمت کرد، و اسب سالار هندوستان بخواستند و برنشست و برفت، و کان آخر العهد بلقائه‌، که مرد را تباه کردند تا از راه راست بگشت و راه کژ گرفت، چنانکه پس از این آورده آید بجای خود.