طحان. [طَح ْ حا ] ( ع ص ) آسیابان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آسیاگر. || المنبسط من الارض. ( اقرب الموارد ). زمین خوار و هموار. طحان. [ طَح ْ حا ] ( اِخ ) بنابر گفته سمعانی جمعی از مشاهیر و افاضل رجال به نام طحان معروف بوده اند و بدین اسم نسبت داده میشده اند. ( انساب سمعانی ).
معنی کلمه طحان در فرهنگ معین
(طَ حّ ) [ ع . ] (ص . ) آسیابان .
معنی کلمه طحان در فرهنگ عمید
آسیابان، آردفروش.
معنی کلمه طحان در فرهنگ فارسی
آسیابان، آردفروش بنابر گفته سمعانی جمعی از مشاهیر و افاضل رجال بنام طحان معروف بوده اند و بدین اسم نسبت داده میشده اند .
معنی کلمه طحان در ویکی واژه
آسیابان.
جملاتی از کاربرد کلمه طحان
مباش سخت که تو گندمی و من طحان مکن ستیزه که تو اشتری و من جزار