طبیعه

معنی کلمه طبیعه در لغت نامه دهخدا

( طبیعةً ) طبیعةً. [ طَ ع َ تَن ْ ] ( ع ق ) خواهی نخواهی. بالطبع.

معنی کلمه طبیعه در فرهنگ فارسی

طبعا بطبع : طبیعه بدین کار رغبت دارد .
خواهی نخواهی بالطبع

جملاتی از کاربرد کلمه طبیعه

و حکما بدین سبب گفته اند که مرگ دو نوع بود، یکی ارادی و یکی طبیعی؛ و همچنین حیات. و به « موت ارادی » اماتت شهوات خواسته اند و ترک تعرض آن، و به « موت طبیعی » مفارقت نفس از بدن خواسته اند و به « حیات ارادی » حیات فانی دنیاوی مشروط به اکل و شرب، و به « حیات طبیعی » بقای جاودانی در غبطت و سرور. و افلاطون حکیم گفته است: مت بالاراده تحی بالطبیعه. و حکمای متصوفه گفته اند موتوا قبل ان تموتوا.
قابل ذکر است دلیل نامگذاری این منطقه هموار به سبب اعتقاد مردم بومی به موجودات ماورالطبیعه بوده که از آن نشات گرفته است.
مت بالاراده جان من امروز ازین امل گرتحیی بالطبیعه ترا مایه رجاست