سجایا، خویها، سرشتها، جمع طبیعت جمع طبیعت : ۱ - سرشتها نهادها . ۲ - خویها سجایا . یا طبایه اربع . ۱ - چهار عنصر : آب باد خاک آتش . ۲ - چهار طبع خون ( دم ) بلغم سودا صفرا . ۳ - حرارت برودت رطوبت یبوست
معنی کلمه طبایع در ویکی واژه
طبائع جِ طبیعت؛ سرشتها، نهادها.
جملاتی از کاربرد کلمه طبایع
طبایع محو شد از دیدن او را گذشت از پردهٔ دل تو بتو را
ایا آن کس که عالم را طبایع مایه پنداری نهی علت هیولا را که آن ایدون و این ایدون
محبت نمیزاید اکنون طبایع کز این چار زن مردزایی نبینم
خلایق بر خلافند از طبایع یکی عطار ودیگر باز کناس
طبایع چه داند همی نیک و بد ستاره نداند روان و خرد
اعتدالست التفانش مر طبایع را نگر کار ناید زان طبایع کو بماند ز اعتدال