معنی کلمه طاهر در لغت نامه دهخدا
نفس او پاکیزه است و خلق او پاکیزه تر
نفس تن چون خلق تن ظاهر شود طاهر شود.منوچهری.ج ، طاهرون و طاهرین. || امراءة طاهر ( بدون ها )؛ زن پاک ازحیض. نمازی. امراءة طاهرة؛ زن پاک از نجاست. زن پاک از عیوب و منقصت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. || ( ص ، اِ ) کسی را گویند که حق تعالی او را از مخالفت اوامر و نواهی شرعیه معصوم داشته باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( تعریفات جرجانی ). || نامی از نامهای تازیان. ( مهذب الاسماء ). || و نعتی است که پس از لقب ملک بدان می افزوده و میگفته اند ملک الطاهر. رجوع به النقود ص 135 شود. || پنجنگشت. ( فهرست مخزن الادویه ).
طاهر. [ هَِ ] ( اِخ ) نام یا لقب یکی از پسران پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم. ( نصاب الصبیان ) : رسول را سه پسر بوداز خدیجه : قاسم ، طیب ، طاهر. ( قصص الانبیاء ص 216 ).
طاهر. [ هَِ ] ( اِخ ) از نعوت حسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام.
طاهر. [ هَِ ] ( اِخ ) بروزگار سلطان بایسنغر اناراﷲ برهانه ، شاعری زیباسخن بوده است ، و این مطلع او راست :
از چمن بگذر و آن سرو سهی قد را دان
نیست غیر از تو در این باغ کسی خود را دان.( تذکره دولتشاه چ براون ص 469 ).و رجوع به ترجمه تاریخ ادبیات براون ج 4 ص 556 شود.
طاهر. [ هَِ ] ( اِخ ) یکی از کارگزاران ایوبیان در حلب بوده است. ( رجوع به النقود ص 128 شود ).
طاهر. [ هَِ ] ( اِخ ) آل طاهر. رجوع به طاهریان و آل طاهر شود.
طاهر. [ هَِ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم مکنی به «ابوالوفا». اوکسی است که کشته شدن عزّالدوله بختیاربن معزالدوله دیلمی ، با مشورت او و به فرمان عضدالدوله دیلمی ، صورت گرفته است. ابن اثیر در تاریخ کامل گوید: و اسر بختیار، و احضر عند عضدالدوله ، فلم یأذن بادخاله الیه ، و امر بقتله ، فقتل. و ذلک بمشورة ابی الوفاء طاهربن ابراهیم ( فی سنة 367 ). ( تاریخ کامل ج 8 ص 275 ). ومؤلف حبیب السیر آرد: طاهر کسی است که صمصام الدوله دیلمی را دستگیر کرده ، نزد ابونصربن بختیار برد، و صمصام الدوله به امر ابونصر کشته شد. کیفیت واقعه چنان بود که در سال 388 هَ. ق. صمصام الدوله به عرض لشکرمشغولی فرمود، و نام هر کس را که نسبش به دیلم میپذیرفت ، از دفتر حک میکرد، و چون آن لشکریان از مرسوم و علوفه نومید شدند، مستحفظان اولاد بختیار را فریفته ، ایشان را از بند بیرون آوردند، و جمعی از رُنود و اوباش به ایشان پیوسته ، چون صمصام الدوله از کیفیت حادثه خبر یافت ، قصد نمود که در یکی از قلاع فارس متحصن گردد، تا سپاه او از بغداد مراجعت کنند، اما کوتوالان قلعه او را راه ندادند، و صمصام الدوله با سیصد نفراز لشکر در دیه «دمان » که موضعی است در دوفرسخی شیراز فرود آمده ، طاهرنامی که رئیس آن منزل بود او را گرفته پیش ابونصربن بختیار برد، و ابونصر در سنه مذکوره صمصام الدوله را به قتل رسانید، و مادرش را نیز کشته ، آن دو قتیل را در دکانچه سرای امارت دفن کردند، و چون بهاءالدوله به فارس شتافت ، ایشان را از آن مدفن بمقبره آل بویه نقل کردند، و مدت حکومت صمصام الدوله در فارس ، نُه سال و هشت ماه بود. ( حبیب السیر ).