طالع بین

معنی کلمه طالع بین در لغت نامه دهخدا

طالعبین. [ ل ِ ] ( نف مرکب ) فالگیر. آن که دعوی پیشگوئی آینده مردمان کند و از مترادفات این لفظ: طالعگیر. طالعگوی. و در تداول عامه سر کتاب بازکن باشد.

معنی کلمه طالع بین در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) فالگیر.

معنی کلمه طالع بین در فرهنگ عمید

آن که به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت واقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، فال گیر.

معنی کلمه طالع بین در فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که طالع کسان را بیند آنکه سر نوشت کسان را پیشگویی کند فالگیر .

معنی کلمه طالع بین در ویکی واژه

فالگیر.

جملاتی از کاربرد کلمه طالع بین

نیبلت به ندرت دربارهٔ زندگی شخصی خود صحبت می‌کند. او جدای از حرفه موسیقی، علاقه وسواس زیادی به طالع بینی دارد و همچنین یک ستاره‌شناس حرفه ای است. گفته می‌شود که او از طالع بینی برای پیش‌بینی بهترین مکان و زمان برای ضبط موسیقی خود استفاده می‌کند.
او که از لب زنده سازد مرده را همچون مسیح ضعف طالع بین که من چون مانده ام بیمار ازو
اولین بازی‌های آرکید محبوب در شهربازی‌ها شامل شوتینگ گالری، بازی شیر یا خط، و اولین دستگاه‌های سکه‌ای همچون طالع بینی، آزمایش قدرت و دستگاه پخش موسیقی بودند.
مرو در طور ای موسی بیا در کوی مشتاقان بسی انوار طالع بین از این چاک گریبان‌ها
بهار عمر چون آب روان بگذشت طالع بین که ننشستیم با سرو روانی بر لب جویی
آفتاب حسن طالع شد چو افکندی نقاب حسن طالع بین که دیدم آن رخ چون آفتاب
خرم از ابر بهاری نشدم طالع بین که درین باغ چو خار سر دیوار شدم
ساقی گلچهره شاهد بین و غایب شمع را مهر عالمتاب طالع بین و غارت ماه را
تمام تمدن‌های بزرگ قدیمی در آسیا، آفریقا، آمریکا منجم‌هایی، اغلب از فرقه راهبان و عالمان، در دربار و بارگاه خود داشتند که به‌طور مرتب فرایندهای آسمانی را مشاهده و نظاره می‌کردند، مشاهدات خود را در دفاتری ثبت می‌کردند و تلاش می‌کردند این فرایندها را تعبیر و تفسیر کنند. طالع بینان یا منجمان به پیشگویی سرنوشت شاهان یا قلمرو پادشاهی آنان می‌پرداختند. در همه جا حکمرانان تصمیم‌های خود را با توجه به رای و نظر منجمان دربار خود اتخاذ می‌کردند. برای نمونه آن‌ها مسائلی را ازقبیل این که چه موقع باید ازدواج کنند، یا به لشکرکشی و جنگ بپردازند یا به ساخت یک کشتی اقدام کنند، همیشه از منجمان خود می‌پرسیدند.
ذره ی سرگشته کو هست از هواداران مهر حسن طالع بین که خورشید دُرفشان بازیافت
دلم شکست ز گرد ملال، طالع بین که آبگینه ز سنگینی غبار شکست
گوهر تاجم که در دست گدا افتاده ام سیر طالع بین کجا بودم کجا افتاده ام
کهن شد جرم و رنجش تازه‌تر گردید طالع بین که بهر یک گناه آن بی‌مروت هر زمان رنجد