ضیف

معنی کلمه ضیف در لغت نامه دهخدا

ضیف. [ ض َ ] ( ع اِ ) میهمان. نزیل. مهمان ( واحد و جمع و مؤنث و مذکر در وی یکسانست ). ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). مهمان و میهمانان. ( دهار ). و قد یجمع علی اَضیاف و ضیفان و ضیوف. ( منتهی الارب ) :
گفت واللَّه تا ابد ضیف توام
هر کجا باشم بهر جا که روم.مولوی.ضیف باهمت چو زآشی کم خورد
صاحب خوان آش بهتر آورد.مولوی.هرچه آید از جهان غیب وش
در دلت ضیفست او را دار خوش.مولوی.ضیف عیسی را چو استقبال کرد
چون شکر گویی که پیوست او به ورد.مولوی.|| ( اِخ ) اسپی از نسل حرون. || نام مردی. ( منتهی الارب ).
ضیف. [ ض َ ] ( ع مص ) نزدیک شدن آفتاب به فروشدن. ( منتهی الارب ). نزدیک شدن آفتاب بغروب. ( منتخب اللغات ). || بیک سو رفتن تیر از نشانه. || فرودآمدن غم بر کسی. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || مهمان شدن نزد کسی. ضیافة. ( منتهی الارب ).مهمان شدن. ( زوزنی ). مهمان داشتن کسی را. ( منتخب اللغات ). || بی نمازی شدن زن. || چسبیدن و میل کردن. ( منتهی الارب ). چسبیدن. ( زوزنی ).
ضیف. [ ض َ ] ( ع اِ ) پهلو. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || بازو. || ضیفا الوادی ؛ دو کرانه رودبار. ( منتهی الارب ). کنار رود. ( مهذب الاسماء ).
ضیف. [ ض َ ] ( اِخ ) احمد ( الدکتور ). مدرس بالجامعة المصریة. له مقدمة لدرسة بلاغة العرب و بلاغةالعرب فی الاندلس. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1220 ).

معنی کلمه ضیف در فرهنگ معین

(ضَ یْ ) [ ع . ] (اِ. ) مهمان . ج . اضیاف ، ضیوف .

معنی کلمه ضیف در فرهنگ عمید

مهمان.

معنی کلمه ضیف در فرهنگ فارسی

مهمان
( اسم ) مهمان جمع : اضیاف ضیوف .
احمد مدرس بالجامعه المصریه له مقدمه لدرسه بلا غه العرب و بلاغه العرب الاندلس ٠

معنی کلمه ضیف در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضَیْفِ: میهمان - میهمانان (در اصل کلمه ضیف مصدر است ، و مصدر تثنیه و جمع ندارد و برای همین در عبارت "ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ ﭐلْمُکْرَمِینَ " به صورت مفرد آورده شده درحالیکه چند نفر مهمان بودند)
معنی ضَیْفِهِ: میهمانش - میهمانانش(در اصل کلمه ضیف مصدر است ، و مصدر تثنیه و جمع ندارد و برای همین در عبارت "رَاوَدُوهُ عَن ضَیْفِهِ " به صورت مفرد آورده شده درحالیکه چند نفر مهمان بودند)
معنی ضَیْفِی: میهمانم - میهمانانم(در اصل کلمه ضیف مصدر است ، و مصدر تثنیه و جمع ندارد و برای همین در عبارت "وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی " به صورت مفرد آورده شده درحالیکه چند نفر مهمان بودند)
ریشه کلمه:
ضیف (۶ بار)
گر چه «ضَیْف» در اینجا به صورت مفرد است، ولی، همان گونه که بعضی از مفسران بزرگ گفته اند، هم معنای مفرد دارد و هم معنای جمع (مهمان و مهمانان).
میهمان. . اصل ضیف چنانکه راغب گفته به معنی میل است «ضافَ اِلی کَذا» یعنی به سوی آن میل کرد. علت تسمیه میهمان بضیف آن است که به طرف انسان میل می‏کند و به منزل او وارد می‏شود. در مفردات و اقرب گفته: ضیف چون در اصل مصدر است لذا مفرد و جمع در آن یکسان است و جمع بسته نمی‏شود. آن در آیه فوق جمع است و نیز در آیه . ولی گاهی جمع آن اضیاف، ضیوف، ضیفان و اضائف آمده (اقرب).

معنی کلمه ضیف در ویکی واژه

مهمان.
اضیاف، ضیوف.

جملاتی از کاربرد کلمه ضیف

گفت والله تا ابد ضیف توم هر کجا باشم بهر جا که روم
چندی چو جبرئیل بدم ضیف بر خلیل کو را همی ز عجل سمین باد ما حضر
هفت سال ایوب با صبر و رضا در بلا خوش بود با ضیف خدا
میهمان هدیه یزدان بوده است اکر موالضیف نبی فرموده است
کرد این ضیف پاک بر تو نزول مکن او را به عیب ها معلول
مضیف ظریف با جبه لطیف و دستار نظیف بیامد و گستردنی بگسترد و خوردنی بیاورد، خوانی بنهاد از روی عروسان آراسته نر و از زلف شاهدان پیراسته تر.
انعم مساء فنعم الضیف انت لنا والروح فینا علی الضیفان مبذول
«قالَ» لوط، «إِنَّ هؤُلاءِ ضَیْفِی» و حقّ علی الرّجل اکرام ضیفه، «فَلا تَفْضَحُونِ» بالتّعرض لهم بمکروه.
و مضیف های نی) . در صورتی که هیچ گزارشی از قبایل هورنشین تا قبل از قرن نهم پس از میلاد موجود نیست و عیلامیان توسط آشوریان در ۱۸۰۰ قبل از میلاد منقرض شده‌اند چیزی حدود ۲۷۰۰ سال پیش آن است
کل یوم فی القری ضیف حدیث ما له غیر الاله من مغیث
عاشق میهمان و طالب ضیف خصم دینار و دشمن درمند