ضیاء. ( ع اِ ) ضِواء. ( منتهی الارب ). روشنی. روشنائی. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). سو. سنا. تاب ( در مهتاب ، چنانکه نور شید است در خورشید ). روشنائی ذاتی ، چنانکه روشنی خورشید و خلاف روشنی و فروغ مکتسب و عارضی چون نور ماه و آینه که در آن عکس و پرتو روشنی افتاده است. روشنی آفتاب ، و بدان که ضیا از نور قویتر است و نور از سنا قویتر است. ( غیاث ) ( آنندراج ) : برافکند پیری ضیا بر سرت بچشم بتان ظلمت است آن ضیا نبینی که باز سپیدی کنون اگر کبک بگریزد از تو سزا.ابوالمثل.بدانگهی که هور قیرگون شود چو روی عاشقان شود ضیای او.منوچهری.مجرّه چون ضیا که اندراوفتد بروزن و نجوم او هبای او.منوچهری.عرش پر نور و ضیاء است بزیرش در شو تا مگربهره بیابد دلت از نور و ضیاش.ناصرخسرو.از میغ دُرّبار زمین چون سما شده ست وز لاله سبزه همچو سما پرضیا شده ست.ناصرخسرو.این ردای آب و خاک آمد سوی مردم خرد گرچه نور آمد بسوی عام نامش یا ضیا.ناصرخسرو.تا مه و مهر و فلک والی روزند و شبند تا شب و روز جهان اصل ظلام است و ضیاست.مسعودسعد.چونانکه شب نبیند هرگز ولی او زیرا که ظلمتی که ببینم ضیا کنم.مسعودسعد.دولت از رای اوگرفته شرف عالم از روی او گرفته ضیا.مسعودسعد.بنده چون زی حضرتت پوید ندارد بس خطر نجم سفلی چون شود شرقی ندارد بس ضیا.خاقانی.مشرق دین راست صبح ، صبح هدی را ضیا خانه دین راست گنج ، گنج هدی را نصاب.خاقانی.دل تا بخانه ای است که هر ساعتی در او شمع خزانه ٔملکوت افکند ضیا.خاقانی.نه روح را پس ترکیب صورتست نزول نه شمس را ز پس صبح صادق است ضیا.خاقانی.چو ماه سی شبه ناچیز شد زمان غرور چو روز پانزده ساعت کمال یافت ضیا.خاقانی.نور ازآن ِ ماه باشد وین ضیا آن ِ خورشید این فروخوان از نُبا.مولوی.شمس راقرآن ضیا خواند ای پدر وآن قمر را نور خواند این را نگر.مولوی.صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضیاء بکسر ضاد معجمه ، روشنائی ودر اصطلاح صوفیه رؤیت اشیاء بعین حق. بیت :
معنی کلمه ضیاء در فرهنگ معین
[ ع . ] (اِ. ) نور، روشنایی .
معنی کلمه ضیاء در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی ضِیَاءً: فروزان - دارای نور - روشنایی (ضیاء به معنی منبع نور است ولی کلمه نور معنی عامتری دارد ) ریشه کلمه: ضوء (۶ بار) «ضیاء» از مادّه «ضَوء» است. در این که میان «ضیاء» و «نور» چه تفاوتی است، مفسران گفتگوی فراوان دارند: بعضی هر دو را مترادف و به یک معنا دانسته اند. بعضی گفته اند: «ضیاء» که در مورد نور «خورشید» به کار رفته، همان نور قوی است، اما کلمه «نور» که درباره «ماه» به کار رفته، نور ضعیف تر است. سومین نظر در این باره این است که: «ضیاء» به معنای نور ذاتی است، ولی «نور» مفهوم اعمی دارد، که ذاتی و عرضی هر دو را شامل می شود. بنابراین، تفاوت تعبیر در آیه، اشاره به این نکته است که خداوند «خورشید» را منبع جوشش نور قرار داد، در حالی که نور «ماه»، جنبه اکتسابی دارد، و از «خورشید» سرچشمه می گیرد. نور: چنانکه در مفردات و قاموس و اقرب گفته. مصدر نیز به کار رفته است: «ضاءَ الْقَمَرُ ضَوْءً: اَنارَوَ اَشْرَقَ» ضیاء نیز به معنی نور است . یعنی: کیست معبودی جز خدا که به شما نوری بیاورد. به تصریح اهل لغت «اضاء» از باب افعال لازم و متعدی به کار رفته. قرآن مجید این مطلب را تأیید میکند مثل: . که لازم آمده یعنی نزدیک است برق چشمهانشان را بر باید هر وقت بر آنها روشن شد در آن راه میروند. و مثل . که متعدی به کار رفته یعنی: چون آن چه را که در اطرافش هست: چون آنچه را که در اطرافش هست روشن کرد. در آیه و به تورات ضیاء اطلاق شده زیرا که چون نور راه زندگی را روشن میکند مثل: . و نحو . * . در اقرب الموارد گوید: به قولی ضیاء آن است که بالذات باشد مثل نور خورشید. و نارو نور آن است که بااعرض و اکتسابی باشد در مجمع فرماید: ضیاء در کشف تاریکیها از نور ابلغ است زمخشری نیز مثل مجمع گفته. بیضاوی قول اقرب الموارد را نقل میکند. شاید از این سخن استظهار شود: علت به کار رفتن ضیاء در شمس و نور در قمر اکتسابی بودن نور قمر از خورشید است در آیه ، . ملاحظه میشود باز به قمر نور اطلاق شده و به خورشید سراج با ملاحظه کلمه «شمس» در قرآن، خواهیم دید که به آن نور اطلاق نشده است.
معنی کلمه ضیاء در ویکی واژه
از اسامی مردانه ایرانی. نور، روشنی، روشنایی. زردآلوی ضیاالملک.
جملاتی از کاربرد کلمه ضیاء
ضیاء السلطنه خاتون روزگار که گوید سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم
ز جرم خاک مه عکس نعل او بضیاء فروغ چهره ی خورشید را ضیا کرده
سید ضیاءالدین امامی دهکردی (۱ مهر ۱۳۰۱ شهرکرد - ۱۱ تیر ۱۳۸۷ اصفهان)، نگارگر و هنرمند ایرانی بود.
خواجۀ دنیا ، ضیاءالدین نظام ملک شاه آنکه فضلش هست در آفاق فضل کردگار
تحصیلات وی در نجف بوده و از استادان وی باید سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی و میرزای نائینی را عنوان کرد.
شد گمانش این ضیاء و نور پاک هست از سنگ و کلوخ و آب و خاک
گرگ کهن، ضیاءمضّل آنکه چربکش اغراء گوسفند بخون شبان کند
سید ابراهیم ضیاء قشقایی مشهور به ضیاءالواعظین (۲۲ خرداد ۱۲۶۷ شیراز – ۳ خرداد ۱۳۲۲ تهران) روزنامهنگار و سیاستمدار ایرانی بود.
بر مشتری و زهره بناز از سعود دل بر آفتاب و ماه بتاب از ضیاء جان
«محیط» از بهر تاریخش رقم زد ضیاء السلطنه مینو مقاما
خَلیلالله خَلیلی مشهور به استاد خلیلی (زادهٔ ۱۲۸۶ در کابل – درگذشتهٔ ۱۳۶۶ خورشیدی در اسلامآباد) شاعر فارسیگوی و تاجیکتبار معاصر افغانستان است. تا هنوز در زمینه اشعار استاد خلیلی تحقیق های فراوان علمی صورت گرفته است که از آن جمله میتوان از کتاب " استاد خلیلی و شعر ایستادگی" اثر ضیاءالحق فیروزکوهی نام برد که در زمینه تاثیر گزاری شعر استاد خلیلی بر جهاد و مقاومت افغانستان است.
در ۵۸۷ق با کمک قاضی فاضل به صلاحالدین ایوبی پیوست. پنجماه در خدمت دولت او بود و سپس به نزد نورالدین، فرزند صلاحالدین رفت. زندگی او پس از این انتقالهای بسیاری داشت. او رئیس دیوان آشنا در موصل شد. ضیاءالدین در جمادیالاول ۶۳۷ق در بغداد درگذشت.
پس از درگذشت مؤسس حوزهٔ علمیهٔ قم، عبدالکریم حائری یزدی و همچنین درگذشت محمدحسین نائینی (از مراجع ساکن نجف) در سال ۱۳۵۵ قمری (۱۳۱۵ خورشیدی) و نیز درگذشت آقا ضیاءالدین عراقی در سال ۱۳۶۱ قمری (۱۳۲۱ خورشیدی)، مرجعیت عامهٔ شیعه تا سال ۱۳۶۵ قمری (۱۳۲۵ خورشیدی) بر عهدهٔ سید ابوالحسن اصفهانی بود. سید ابوالحسن اصفهانی در نجف ساکن بود و مرجعیت عامهٔ شیعه را بر عهده داشت. همچنین در آن سالها سید حسین طباطبایی قمی در کربلا ساکن بود و مشغول تدریس برای طلاب حوزهٔ کربلا بود.
به درش دیده امید مه گردون داشت ز رخش کسب ضیاء بیضه بیضا میکرد
اعتراض فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مسعود کیمیایی و تهیهکنندگی سید ضیاء هاشمی محصول سال ۱۳۷۸ است.
امامزاده ولی مربوط به دوره صفوی است و در شهرستان تاکستان بخش ضیاءآباد، خیابان امام، روبروی بانک ملی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۶۲۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
دی و بهار و گل و خار و گلخن و گلزار صباح و شام و ضیاء و ظلام و سایه و شید
او در سال ۱۳۱۵ (قمری) در نجف به دنیا آمد. پدرش سید شمس الدین محمود مرعشی از فقهای دوران خود بود. وی از نسل نواب میرزا سیدعلی فرزند علاءالدین سید حسین معروف به خلیفه سلطان است. سید شهاب الدین پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، در نجف، در درس خارج فقه و اصول آقا ضیاء عراقی، احمد کاشف الغطا و میرزا حسین فقیه سبزواری شرکت کرد و در مشهد ازشیخ عبدالکریم حائری یزدی فقه و اصول را فرا گرفت و به درجه اجتهاد نائل گردید.
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ ای انهار. فوحّد لاجل رءوس الآی و اراد انهار الجنة من الماء و الخمر و اللبن و العسل. و قال الضحاک «فی نهر» ای فی ضیاء و نور و سعة. و منه النهار و قرئ فی الشواذّ وَ نَهَرٍ بضمتین جمع نهار یعنی لا لیل لهم.