ضمیران

معنی کلمه ضمیران در لغت نامه دهخدا

ضمیران. [ ض َ / ض ُ م َ / ض َم ْ ی َ ] ( ع اِ ) اسم عربی شاهسفرم است. ( فهرست مخزن الادویه ). سپرغم که آن را ریحان و نازبو نیز گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). آن را ضیمران نیز گویندو شاه اسفرم شیرازی خوانند. آن سبز بود، و صاحب جامعکه گوید فودنج جویی است سهو کرده است. و طبیعت وی گرم و خشک بود در دوم و گویند سرد بود و محروری مزاج را نافع بود خاصه چون گلاب بر وی زنند و بر جائی که سوخته باشد ضماد کنند نافع بود و قلاع زایل کند. ( اختیارات بدیعی ). در عرب شاهسفرم را ضمیران گویند. ارجانی گوید که شاهسفرم گرم و خشکست در یک درجه و تخم او اسهال صفرائی را تسکین دهد و طریق علاج او آن است که تخم او را بریان کنند و با آب سرد بکار برند. ( ترجمه صیدنه ابوریحان ). رجوع به ضومران و ضیمران شود.

معنی کلمه ضمیران در فرهنگ فارسی

ریحان
ضومران ٠ گیاهی است که شاه اسپر غم گویند ٠

جملاتی از کاربرد کلمه ضمیران

صحبت روشن ضمیران کیمیای دولت است خاک را از چهره سیمین کند زر ماهتاب
وگرچه شب و روز بیش از ستاره کند مرغزار فلک ضمیران گل
شاخ زرین گشته از رنگ و فروغ باد رنگ مرز مشگین کشته از بوی و نسیم ضمیران
صحبت روشن ضمیران زنگ از دل می برد باده روشن شب مهتاب می باید کشید
مرا چون شمع جا در مجلس صافی ضمیران ده چراغ انجمن گردان زبان آتشینم را
رنگ و بو روشن ضمیران را نگردد سنگ راه چون شود خورشید طالع شبنم از گل بگذرد
محفل روشن ضمیران جای قیل وقال نیست چون صدف در پیش دریا گوش می باید گرفت
مخالفان ترا همچو هاویه جنت موافقان ترا همچو ضمیران آتش
دمد زگفته آشفته ضمیران ای زلف مجاورش چو تو در پرده ضمیر شدی
بشمعی خانه فانوس روشن شد، عجب نبود کند گر یاد او از جمله روشن ضمیرانم