ضمار

معنی کلمه ضمار در لغت نامه دهخدا

ضمار. [ ض ِ ] ( ع ص ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بکسرضاد و فتح میم مخفّفة، در لغت بمعنی پنهان و صفت است از اِضمار که بمعنی پنهان کردن می باشد. و شرعاً مال زائدالید که امیدی به وصول آن نرود غالباً. کذا فی جامعالرموز و فی کتاب الزکوة. مانند مالی غصب شده که شهود و بینه هم برای آن نباشد، یا ودیعه و امانتی که حافظ آن در مقام انکار برآمده باشد که آن امانت نیز در حکم مال مغصوب بشمار رود - انتهی. صاحب تعریفات گوید: هو المال الذی یکون عینه قائماً و لایرجی الانتفاع به کالمغصوب و المال المجحود اذا لم یکن علیه بینة. مال پنهان. ( منتهی الارب ). مالی که امید رجوع آن نباشد. ( منتهی الارب ). مالی بشده. ( مهذب الاسماء ). مال رفته که امید برگشتن آن نباشد. ( منتخب اللغات ). || عذاب که در تأخیر باشد. || نهان. خلاف عیان. ( منتهی الارب ). || وام. ( منتخب اللغات ). وام بی مدت. وعده و وام که از وی امید نتوان داشت. ( منتهی الارب ). موعود که امید از آن نتوان داشت و مکان و زمان آن معلوم نباشد. ( منتخب اللغات ).
ضمار. [ ض َ ] ( اِخ ) جایگاهی است و در آن وقعه ای بنی هلال را. ( معجم البلدان ).
ضمار. [ ض َ / ض ِم ْ ما ] ( اِخ ) نام بتی است عرب را. رجوع به بت شود. عبدالملک بن هشام گوید مرداس ابوالعباس بن مرداس را بتی بود و پرستش او می کرد. چون مرگش فرارسید پسر خویش عباس را بخواست و گفت ای پسر ضمار را پرستش کن که سود و زیان تو به دست اوست. عباس نزد ضمار آمد و از درون آن بت شنید که منادیی این ابیات می سرود:
قل للقبائل من سلیم کلها
اودی ضمار و عاش اهل المسجد
ان الذی ورث النبوة و الهدی
بعد ابن مریم من قریش مهتد
اودی ضمار و کان یعبد مرّة
قبل الکتاب الی النّبی محمّد.
عباس چون ابیات بشنید ضمار را بسوخت و بنزد پیغمبراکرم آمد و اسلام پذیرفت. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه ضمار در فرهنگ معین

(ض ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) پنهان ، مخفی . ۲ - (اِ. ) مالی که امیدی به وصول آن نرود. غالباً مالی غصب شده که شهود و بینه هم برای آن نباشد، ودیعه و امانتی که حافظ آن در مقام انکار برآید.

معنی کلمه ضمار در فرهنگ عمید

۱. (فقه ) مالی که امید به وصول آن نباشد.
۲. (فقه ) وام و وعده ای که به آن امید نتوان داشت، وام بی مدت.
۳. [قدیمی] پنهان، نهان.
۴. [قدیمی] مال پنهان.

معنی کلمه ضمار در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) پنهان مخفی . ۲ - ( اسم ) مالی که امیدی به وصول آن نرود غالبا مالی که غضب شده که شهود و بینه هم برای آن نباشد ودیعه و امانتی که حافظ آن در مقام انکار بر آید .
نام بتی است عرب را

معنی کلمه ضمار در ویکی واژه

پنهان، مخفی.
مالی که امیدی به وصول آن نرود. غالباً مالی غصب شده که شهود و بینه هم برای آن نباشد، ودیعه و امانتی که حافظ آن در مقام انکار برآید.

جملاتی از کاربرد کلمه ضمار

هر آنک مالک دینار گشته معذورست که هست ادهم بختش رمیده از مضمار
مرا چه حدّ که به وصف تو خود سخن رانم که پای عقل بود لنگ اندر این مضمار
تنگ شد در فراخنای جهان خامهٔ من، ز تنگ مضماری
بگاه پویه که یکران سمند پویانت کند فضای ازل تا ابد بکی مضمار
وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فیه اضمار و تقدیره: ما هو مختلف الوانه، کَذلِکَ یعنی و من هذه الاشیاء جنس مختلف الوانه کاختلاف الثمرات و تمّ الکلام عند قوله: «کذلک» ثمّ ابتدأ فقال: إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ قال ابن عباس: معناه انّما یخافنی من خلقی من علم جبروتی و عزّتی و سلطانی‌
تاخت اندر صحن جانها شهسوار حسن او جلوه ها میکرد در میدان که این مضمار ماست
تشبه الاضمار
خاطرم گاهی نظر می باخت با رخسار این فکرتم گاهی فرس می تاخت در مضمار آن