ضمائر
معنی کلمه ضمائر در فرهنگ فارسی
ضمایر . جمع ضمیر .
معنی کلمه ضمائر در ویکی واژه
جمع ضمیر؛ ذهنها، خاطرها، افکار و اندیشهها.
(ادبی): در دستورزبان ضمیرها.
جملاتی از کاربرد کلمه ضمائر
آن گه گفت یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ، وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ او خداوندیست که هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است میداند، و جزاء هر کس از مغفرت و عذاب تواند، پس بدانید که ضمائر دل شما هم داند و آن کس که همه داند و جزاء همه تواند سزاست که از وی بترسند، و از عذاب و خشم وی بر حذر باشند.
در مجموع آیه ۳۳ احزاب که بخش اول آن در ادامه آیه ۳۲ آمدهاست، در خصوص ادامه وظایف همسران محمد مطالبی بیان شدهاست. در ادامه و در بخش دوم از آیه ۳۳ احزاب، پس از تغییر لحن و ضمائر، اطاعت از رسول در کنار اطاعت از خدا یاد شده و اهل بیت پیامبر مورد موهبتی الهی قرار گرفتهاند تا از پلیدی و گناه دور بمانند.
اگر کسی گوید ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ در هر دو آیة پس از آفرینش زمین گفت و این دلیل است که پیشتر زمین آفرید آن گه آسمان پس آنچه گفت وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها چه معنی دارد؟ جواب وی آنست که: ابن عباس گفت آن گه که از وی همین مسئله پرسیدند و این خبر در صحیح است گفت اول زمین را بدو روز بیافرید یعنی یکشنبه و دوشنبه، چنانک گفت قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ پس قصد بالا کرد و آسمانها را راست کرد به دو روز یعنی سه شنبه و چهار شنبه، چنانک گفت فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ پس بزمین نزول کرد و دحی زمین کرد، و دحی آن بود که گیاهزار و مرغزار و کوه و دشت و راهها پیدا کرد و جویها براند پس زمین و هر چه در آنست به چهار روز آفریده باشد اینست که میگوید فی اربعة ایام سواء للسّائلین پس آسمانها و زمینها بشش روز آفرید است چنانک گفت فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثم قال فی آخر الآیة وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ خود را در قرآن از علم چهار نام گفت: عالم و علیم و علّام و اعلم علیم از عالم مه است و علّام از هر دو مه معنی آنست که من خداوندم که هفت طبقه آسمان و هفت طبقه زمین بیافریدم و هر چه در آنست از حرکات و سکنات جانوران تا آن مورچه که در زیر هفتم طبقه زمین است و در خود بجنبد همه میدانم، پس بدانید که اعمال و ضمائر شما نیز میدانم، بطاعت مشغول شوید تا از عقوبت من برهید.
یا من هو صارف البلیات یا من هوا واقف الضمائر
قوله: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ، ای یحدث به قلبه و یخطر بباله لم یفعله بعد ای لا یخفی علینا سرائره و ضمائره، وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ هذا قرب العلم ای نحن اعلم بضمیره ممن کان فی القرب منه بمنزلة حبل الورید و الحبل هو الورید فاضاف الی نفسه لاختلاف اللفظین و جمعه اوردة و هی العروق التی تجری فیها النفس و الاوداج التی فیها الدم. و یقال الوریدان عرقان خلف النیاط و یقال خلف الودجین و هو فی العنق و الصدر ورید و فی الساق نسا و فی الید ابجل و فی الظهر ابهر.
مطّلع بر ضمائر و اسرار نوز ناکرده بر دل تو گذار
وَ مَنْ کَفَرَ و لم یسلم وجهه، فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ فلیس علیک منه تبعة، إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ یوم الحساب، فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا نجازیهم علی اعمالهم، إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ بضمائر القلوب. و قیل علیم بما فی ضمیرک من الحزن علی کذبهم.
اگر دررمل پرسی دانیالم جنایا و ضمائر را خبیرم
کسی کو دلش شد چو آئینه صافی بکشف ضمائر همه هست کاشف
و یقال: دار السلام غدا لمن سلم الیوم لسانه من الغیبة، و جنانه من الغیبة، و ظواهره من الزلة، و ضمائره من الغفلة، و عقیدته من البدعة، و معاملته من الحرام و الشبهة، و اعماله من الریاء و المصانعة، و احواله من الاعجاب و الملاحظة.