ضرابی

معنی کلمه ضرابی در فرهنگ معین

(ضَ رّ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) کسی که پول سکه می زند.

معنی کلمه ضرابی در فرهنگ عمید

= ضَراب

معنی کلمه ضرابی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که پول سکه زند . ۲ - کارگر ضرابخانه جمع : ضرابیان .

معنی کلمه ضرابی در ویکی واژه

کسی که پول سکه می‌زند.

جملاتی از کاربرد کلمه ضرابی

فلک چنگیست خم ما ناتوان‌ها تارهای او رضای دوست مضرابی که دارد در فغان ما را
چو مضرابی که هر ساعت، به تاری آشنا گردد دوم در انتظار دوست، هردم بر سر راهی
نوایی‌ گل نکرد از پردهٔ ساز نفس بیدل ز هستی بگسلم شاید رسد تاری به مضرابی
بر دل من فطرت خاموش می آرد هجوم ساز از ذوق نوا خود را به مضرابی زند
نفس دزدیدنم با دل تپیدن بر نمی‌آید نوای الفتم در پرده مضرابی دگر دارم
زنده کن تار به مضرابی چند که رگ مرده بود تار خموش
از شاگردان اسماعیل مهرتاش در موسیقی، می‌توان عبدالوهاب شهیدی، حسن اعتمادی، فریدون اسماعیلی، مرضیه، ملوک ضرابی ،جمال وفایی، رامش، محمد منتشری، شاپور رحیمی، شاهرخ، داوود فیاضی وعزت اله(حسین) فرجی ، محمدرضا شجریان را نام برد. همچنین هنرپیشگانی چون محمدعلی کشاورز، عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان و رسول نجفیان[نیازمند منبع] نزد او آموزش دیده‌اند.
شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبح‌دم زد به تار چنگ مضرابی که می‌سوزد مرا
جنون مضرابی ناموس الفت نغمه‌ها دارد شکست از هر چه باشد می‌زند بر سایه امیدش
خون دل بی‌خواست می‌جوشد ز شریان نفس نیش مضرابی نمی‌باید رگ تار مرا
لشکر اندیشه با من حمله کرد مطرب آهنگی به مضرابی بده