ضراب

معنی کلمه ضراب در لغت نامه دهخدا

ضراب. [ ض ِ ] ( ع مص ) برجهیدن گشن بر ماده. ( منتهی الارب ). || گشنی کردن شتر. ( تاج المصادر ). مست شدن اشتر تیزشهوت. ( تاج المصادر ). گشنی شتر. ( زوزنی ). || مضاربة. با کسی شمشیر زدن :
نه مرد شرابی که مرد ضرابی
نه مرد طعامی که مرد طعانی.منوچهری.یکی نسوزد جز جان دیو روز نبرد
یکی نبارد جز گرد مرگ روز ضراب.مسعودسعد.چرخ بدوزد چو تیر صبح بسوزد چو مهر
رمح تو گاه طعان ، تیغ تو گاه ضراب.خاقانی.در علمش میر نحل نیزه کشیده چو نخل
غرقه صد نیزه خون گاه طعان وضراب.خاقانی.ارباب آن حراب و ضراب راه گریز و پرهیز گرفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 355 ).
ضراب. [ ض َرْ را ] ( ع ص ) رودزن. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). || واشی. ساعی. || درم زن. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). سکّه زن :
ضَرّاب وار شاخ گل زرد هر شبی
دینارهای گرد مجدد کند همی.منوچهری.بگاه ضرب همی زرّ و سیم بوسه زند
ز عزّ نامش بر روی سکه ضرّاب.مسعودسعد.بنهم ازبرای نام ترا
دیدگان زیر سکه ضرّاب.مسعودسعد.که موم وزر به کژی نقش راستی یابند
ز مهر خاتم سلطان و سکه ضرّاب.خاقانی.عقد نظامان سحر از من ستاند واسطه
قلب ضرّابان شعر از من پذیرد کیمیا.خاقانی.تکیه نکند بر کرم دهر خردمند
سکه ننهد بر درم ماهی ضراب.خاقانی.
ضراب. [ ض َرْ را ] ( اِخ ) ابوعبید معروف به ضراب. از متقدمین ادباء است. ( محاسن اصفهان مافروخی ص 33 ).

معنی کلمه ضراب در فرهنگ معین

(ض ِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - با کسی شمشیر زدن ، مضاربه کردن . ۲ - برجهیدن گشن بر ماده .
(ضَ رّ ) [ ع - فا. ] (ص . ) ۱ - بسیار زننده . ۲ - کسی که سکه می زند. ۳ - نوازنده . ۴ - سخن - چین .

معنی کلمه ضراب در فرهنگ عمید

۱. بسیارزننده، سخت زننده.
۲. کسی که سکه ضرب می کند.
۳. زرگر.
۱. با کسی شمشیر زدن.
۲. نبرد کردن، با هم زدوخورد کردن.

معنی کلمه ضراب در فرهنگ فارسی

بسیارزننده، سخت زننده، سکه زننده، کسی که پول سکه می زند، ضرابی هم گویند
( صفت ) ۱ - بسیار زننده سخت زننده . ۲ - رود زن رود نواز . ۳ - آن که سکه زند درم زن سکه زن . ۴ - نمام ساعی.
درم سرا . سرای درم . دار الضرب دار السکه .

معنی کلمه ضراب در ویکی واژه

بسیار زننده.
کسی که سکه می‌زند.
نوازنده.
سخن - چین.
با کسی شمشیر زدن، مضاربه کردن.
برجهیدن گشن بر ماده.

جملاتی از کاربرد کلمه ضراب

تیونرپیک (مضراب)انواع کیف و کیس و بند گیتار
مضراب ز زلف و نی ز قامت سازی در شهر تو را رسد کبوتربازی
همین نماد در سکه‌های مختلف سلوکی شرقی به کار رفته‌است، که نشان می‌دهد آنها احتمالاً در آی خانم ضرب شده‌اند. بدین ترتیب تعداد زیادی سکه سلوکی دوباره به ضرابخانه آی خانم نسبت داده شد، با این نتیجه که آی خانم احتمالاً یک مرکز ضرب بزرگتر حتی از بلخ بوده‌است.
در فوریه ۲۰۱۰ میلادی، ابرو با یک تاجر «سرشناس» ایرانی‌الاصل دارای تابعیت جمهوری آذربایجان و ترکیه به نام رضا ضراب معروف به رضا صراف ازدواج کرد. وی متعلق به یک خانواده ثروتمند ایرانی اهل تبریز است.
در ۱۷۹۴ میلادی، او خدمت در کنگره برای یک دوره دیگر را نه پذیرفت و در اوایل ۱۷۹۵ میلادی کنگره را ترک کرد. در اکتبر ۱۷۹۵، رئیس‌جمهوری جورج واشینگتن وی را به عنوان رئیس ضرابخانه ایالات متحده گماشت، سمتی که وی در جریان اداره‌های بعدی و تا زمان بازنشستگی خود در ۱۸۰۵ میلادی در آن باقی ماند.
مطرب من کم حوصله را سوختی آخر گفتم به تو در پرده که مضراب نگه دار
تار آن چنگم که چون مضراب غم بر من زنند جای افغان شکر برخیزد ز سر تا پای من
دولت جکسون ضرابخانه‌ای افتتاح و عرضه مسکوکات را افزایش داد. همچنین با اکتشاف طلا در کالیفرنیا در سال ۱۸۴۸ طلای کافی برای کاستن از نرخ برابری طلا و نقره وارد بازار شد. برای برابر سازی میزان دو فلز موجود در مسکوکات ضرابخانه ایالات متحده مقدار نقره موجود را در سکه‌های جدید در سال ۱۸۵۳ میلادی کاهش داد.
در دوره قاجار، آران و بیدگل به صورت دو قریه جدا از هم وجود داشت. عبدالرحیم کلانتر ضرابی در کتاب تاریخ کاشان در این باره می‌گوید:
جزع‌گیران به زیر درع چو آب چون کبوتر طپنده در مضراب
بر سر مطرب از انجم گل تحسین می‌ریخت آسمان چون‌که ز مضراب شکفتی رگ‌ساز
فلک ز گیسوی ناهید بندد آنرا موی قضا ز پر ملایک باید دهد مضراب
بسیاری از سکه‌های سلوکی و باختری از آی خانم یافت شدند، همچنین ده پلکان خالی وجود داشت، که نشان می‌دهد ضرابخانه ای در شهر وجود دارد. آی خانم ظاهراً دارای یک نماد شهری بوده (یک مثلث در یک دایره)، که بر روی آجرهایی که از قدیمی‌ترین بناهای شهر وارد حک شده‌اند.
در ۱۶۹۶ نیوتن رئیس ضرابخانهٔ سلطنتی و چند سال بعد سرپرست انجمن سلطنتی شد. در این مدت او متقاعد شد که اکتشافات خود در زمینهٔ نور را به نام «نورشناخت» منتشر کند. یک سال بعد، ملکه آن به او لقب شوالیه (سِر) داد.
ز عدل او به کس آزار نشتری نرسید جز آنکه نشتر مضراب خورد بر رگ چنگ
گرچه در راه محبت در تک و تازم هنوز نیست مضرابم برون پرده سازم هنوز
خموشست و، ازو در هر رگ جانیست فریادی زبان عاشقان مضراب طنبور است پنداری
چه مضراب‌ست بر کف مطرب ما را که ما بر لب ره هر ناله بربندیم او از تار بگشاید