ضخیم

معنی کلمه ضخیم در لغت نامه دهخدا

ضخیم. [ ض َ ] ( ع ص ) ضَخم. ضخمة. تناور. ستبر. بزرگ جثه. هنگفت. ج ، ضِخام.

معنی کلمه ضخیم در فرهنگ معین

(ضَ ) [ ع . ] (ص . ) تناور، ستبر، کلفت .

معنی کلمه ضخیم در فرهنگ عمید

ستبر، کلُفت.

معنی کلمه ضخیم در فرهنگ فارسی

کلان، ستبر، کلفت ازهرچیزی
( صفت ) تناور ستبر بزرگ جثه . توضیح به این معنی در قاموسهای معتبر عربی نیامده و اصل آن ضخم است .
ضخم . ستبر . هنگفت

معنی کلمه ضخیم در ویکی واژه

grosso
تناور، ستبر، کلفت.

جملاتی از کاربرد کلمه ضخیم

محلول‌های تمام کلرید امکان رسوب پوشش‌های نیکل ضخیم را فراهم می‌کنند که با توجه به کارکرد در ولتاژ پایین قادر به این کار هستند. با این حال، رسوب تنش‌های داخلی بالایی دارد.
در زبان زبان آذربایجانی، ۹ واکه (حرف مصوت) وجود دارد که شش حرف آن همانند فارسی است به همراه سه واکهٔ مختص آذربایجانی. ۴ تا از این واکه‌ها پسین (ضخیم) (یعنی در پس دهان ادا می‌شوند)، و ۵ تای دیگر پیشین (ظریف) (یعنی در جلوی دهان ادا می‌شوند) می‌باشند.
پروفیل روزن‌رانی شده که کامل شکل گرفته‌است، حال باید به ابعاد مورد نظر بریده شود تا برای حمل و نقل و کاربرد پیش‌بینی شده مناسب باشد. قطعات منعطف معمولاً توسط یک دستگاه اختصاصی کویلینگ، بریده می‌شود. در حالی که قطعات سخت توسط اره یا گیوتین به اندازه مناسب بریده می‌شوند. اگر سطح مقطع قطعه‌ای که قرار است بریده شود ضخیم باشد، یک اره رفت و برگشتی قطعه را می‌برد. طول قطعات سخت و نرم در حین گذشت از روی کانتر که توسط یک غلتک فعال می‌شود، اندازه‌گیری می‌گردد.