ضحاک

ضحاک

معنی کلمه ضحاک در لغت نامه دهخدا

ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( ع ص ) بسیارخند ( و هو ذَم ٌ ). ( منتهی الارب ). خنده کننده. ( مهذب الاسماء ) :
زشت آن زشت است و خوب آن خوب و بس
دایم این ضحاک و آن اندر عَبس.مولوی.|| راه روشن و آشکار. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || ( اِ ) میانه راه ( بتخفیف «ح » نیز آمده است ). ( منتهی الارب ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن امیةبن ثعلبة. صحابی است. ( منتهی الارب ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن بهلول الفقیمی. محدث است. ( الموشح ص 106 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن حمزة. محدث است.
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن خلیفةبن ثعلبةبن عدی بن کعب بن عبدالاشهل الانصاری ، از بنی قریظه. او معاصر پیغمبر اکرم بوده است. ( امتاع الاسماع چ مصر ص 246 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا] ( اِخ ) ابن زمل بن عبدالرحمن. محدث است. و او از سکاسک بن اشرس بن کنده است ، و سکاسک بطنی است از کنده. ( عقدالفرید ج 3 ص 342 ) ( سیره عمربن عبدالعزیز ص 148 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن سفیان بن عوف بن کعب الکلابی مکنی به ابوسعید. صحابی شجاع. او نخست مأمور اخذ زکوة و عامل بر صدقات بنی کلاب از جانب پیغمبر اکرم بود. سپس بسیّافی برگزیده شد و بالای سر پیغمبر اکرم می ایستاد با شمشیری حمایل کرده و وی را با صد سوار برابر می نهادند و گویند بسال 11 هجری در قتال با اهل رده از بنی سلیم شهادت یافته است. قال النبی صلی اﷲ علیه و سلم للضحاک بن سفیان : ما طعامک ؟ قال : اللحم و اللّبن. قال ثم الی ماذا یصیر؟ قال یصیر الی ما قد علمت. قال : فان اﷲ عزّ و جل ضرب ما یخرج من ابن آدم مثلاً للدنیا. ( عقدالفرید ج 3 ص 122 ) ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 438 ). صاحب عیون الاخبار گوید: حدثنی محمدبن داود قال حدثنا ابوالربیع عن حماد عن علی بن زید عن الحسن ان النبی ( ص ) قال للضحاک بن سفیان : ماذا طعامک ؟ قال : اللحم و اللبن. قال : ثم یصیر الی ماذا قال ثم یصیر الی ما قد علمت َ. قال : فان اﷲ ضرب مایخرج من ابن آدم مثلاً للدنیا. ( عیون الاخبار ج 2 ص 327 ).
ضحاک. [ ض َح ْ حا ] ( اِخ ) ابن سلیمان بن سالم بن دهایة ابوالازهر المرئی الاوسی ، منسوب به امری ءالقیس بن مالک. وی ببغداد شد و بدانجا اقامت گزید و بنحو و لغت آشنائی داشت و شعرنیکو میسرود و بسال 547 هَ. ق. درگذشت. او راست :

معنی کلمه ضحاک در فرهنگ معین

(ضَ حَّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار خنده کننده .

معنی کلمه ضحاک در فرهنگ عمید

بسیارخندان: زشت آن زشت است و خوب آن خوب و بس / دائم آن ضحاک و این اندر عَبَس (مولوی: ۱۰۲۵ ).

معنی کلمه ضحاک در فرهنگ فارسی

ابوبکر احمد بن محمد بن عمر و شیبانی ( ف. ۲۸۷ ه.ق . ). وی ۱۶ سال منصب قضای اصفهان داشت و کتب او در فتنه زنج ببصره از میان مقدار ۵٠٠٠٠ حدیث از حافظه خود نوشت . ضحاک مذهب ظاهری داشت و قیاس را منکر بود.
( صفت ) بسیار خنده کننده بسیار خند .
کسی که بیوت سبعه را که به نام کواکب هفتگانه بنا شده بود بعلمائ سبعه که از جمله آنان تیگلوش بابلی است بازداد .

معنی کلمه ضحاک در فرهنگ اسم ها

اسم: ضحاک (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: zahak) (فارسی: ضَحاک) (انگلیسی: zahak)
معنی: در عربی بسیار خنده کننده، از شخصیتهای ستمگر شاهنامه، ایرانیان از گذاشتن این نام روی پسران پرهیز می کنند

معنی کلمه ضحاک در دانشنامه عمومی

ضحاک (اپرا). ضَحاک - اپوس ۴۱ ( به انگلیسی: Zahak - opus 41 ) نام یک اُپرا از آثار «لوریس چکناواریان» است. نوشتن این اثر پس از اجرای «اپرای رستم و سهراب» در سال ۱۹۹۸ میلادی در ارمنستان و بعد از آن در سال ۲۰۰۰ میلادی در ایران و با پیشنهاد «انوار» و «همایون مرادی» آغاز شده و در سال ۲۰۱۰ میلادی ( ۱۳۸۹ شمسی ) به پایان رسیده است.
این اپرا یکی از ۴ اپرای چکناواریان است که براساس داستان های شاهنامهٔ فردوسی ساخته شده است. اپرای ضحاک هنوز اجرا نشده و چکناواریان آرزو دارد تا قبل از مرگ، اجرای اثرش را شاهد باشد. این اپرا که در مقایسه با دیگر اپراهای چکناواریان به شکل مدرن تری نگاشته شده است، روایتگر داستان ضحاک از پایان پادشاهی جمشید تا حکومت ضحاک است.

معنی کلمه ضحاک در دانشنامه آزاد فارسی

ضَحّاک
نقاشی تخیلی اساطیر ایران، ژاپن
شخصیتی اهریمنی در اسطوره های ایرانی. نامش محرّف آژی دهاک و لقبش بیوَرسپ (دارندۀ هزار اسب) است. در اوستا عفریتی است سه پوزه، سه کلّه، و شش چشم و سیه کار. در شاهنامه پسر مرداس تازی و در بُندَهِش پسر اروندسپ است. به روایت شاهنامه بر جمشید جم که فر ایزدی از او گسسته بود، پیروز شد و او را بکشت. ابلیس ضحاک را بفریفت تا پدر خویش را به چاه اندازد، سپس بر کتف هایش به نیرنگ بوسه زد و دو مار از جای بوسه ها رویید که خوراکشان مغز آدمیان بود، هزار سال پادشاهی کرد و سرانجام مردم که از ستمکاری های او به جان آمده بودند، به رهبری کاوۀ آهنگر قیام کردند، فریدون را بر تخت نشاندند و ضحاک در کوه دماوند تا ابد به بند کشیده شد.

معنی کلمه ضحاک در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ضحاک (ابهام زدایی). ضحاک ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ضحاک بن عبدالله مشرقی، یکی از یاران امام حسین (علیه السّلام) و فراری از جنگ با اجازه امام• ضحاک بن قیس، یکی از رجال بزرگ سیاسی و نظامی در اوایل دوران حکومت بنی امیه از همراهان معاویه• ضحاک بن مخلد، عالم و محدّث بصری قرن دوم و سوم و از موالی بنی شیبان
...

معنی کلمه ضحاک در ویکی واژه

پدرش مرداس، محتملا مادرش ابلیس بود شاهنامه تلویحا نام او را «بیورآسپ» می‌نامد. اوستا ماردهاک (آژدهاک) و منابع ارمنی و یونانی آستیاگ می نامند[۲].
در فرهنگ عوام، ضحاک به کسی اطلاق می شود که بسیار جنبنده و دائم در تلاش عجولانه باشد. با اینکه می‌توان به عناوین مختلف واژه ضحاک را انشاء نمود اما مفهوم درستی از آن محرز نیست، احتمالا بمعنی روشن پوست است. اسم موًنث زوحا در میان زنان عرب‌ خوزستان مرسوم است و این واژه با واژهٔ ضحاک مشابهت مفهومی دارد. همچنین آیه الشمس و ضُحاها از سوره مبارکه الشمس نیز ممکن است اشتراک مفهومی با واژه مزبور داشته باشد.
↑ ویژگی دوران ضحاک در این بیت خلاصه شده: شده بر بدی دست دیوان دراز ... به نیکی نرفتی سخن جز به راز
↑ تخت‌گاهش یکی از شهرهای بابل، بغداد یا بیت‌المقدس بوده و در کاخ صدستون در داخل قلعهٔ گنگ‌دژ (هودج)

جملاتی از کاربرد کلمه ضحاک

چو آگاهی آمد به ضحاک از این که شد کشته دارای ماچین و چین
به ضحاک گفت اینت درمان درد همه این کن و زین عمل بر مگرد
بامیان یکی از شهرهای کهن و تاریخی افغانستان امروزی محسوب می‌گردد. وجود پیکره‌های تخریب شده بامیان، اولین پارک ملی دره آجر، غلغله، شهر ضحاک که در جغرافیایی بامیان و بند امیر این شهر را به یکی از مراکز مهم توریستی افغانستان تبدیل نموده بود. این پیکره‌های عظیم بودا در مارس ۲۰۰۱ توسط حکومت طالبان منفجر شدند. پیکارجویان طالبان قصد داشتند با تخریب یادبودهای بوداییسم، «آثار شرک» را در منطقه از بین ببرند.
فرستاد با نامه یک سال باز به درگاه ضحاک گردن فراز
زد جم به سپاه شوم ضحاک گویا، سر انتقام دارد
گاو سرگرز بکش‌ گردن ضحاک بکوب تیشهٔ عدل بزن ریشهٔ ضحاک برآر
برتخت نشستن فریدون شاه پیشدادی بعد از شکست ضحاک مصادف با اول مهرماه بود زادگاه فریدون واقع در لاریجان امل می‌باشد، پایتخت او هم کوس باستانی واقع نور در امروزی می‌باشد
ضحاک ‌وار کشته بسی بی گناه را بر دوش تا فکنده دو مار سیاه را
سند تاریخی رواج اساطیر ایران در ارمنستان و مورد علاقه ملت ارمنی بودن آن‌ها، در کتاب تاریخ ارمنستان خورناتسی به خوبی منعکس است. وی از اساطیر ایرانی که مورد علاقه ارمنیان بوده به‌طور عام و از رستم و ضحاک به‌طور مشخص نام می‌برد.
که بر شاه جم چون بر آشفت بخت به ناکام ضحاک را داد تخت
در اشعار کهن ایرانی معمولاً نام دماوند در ارتباط با اسطورهٔ به بند کشیده شدن ضحاک ظاهر می‌شود. فردوسی در شاهنامه در ابیاتی که داستان به بند کشیده شدن ضحاک توسط فریدون را تصویر می‌کند، چنین سروده‌است:
بپیچید ضحاک بیدادگر بدریدش از هول گفتی جگر
محمد بن عیسی بن صوره بن موسی بن أححاک (محمد بن عیسی بن سوره بن موسی بن الضحاک)
شانزدهم روز است از مهرماه و نامش مهر؛ و اندرین روز افریدون ظفر یافت بر بیوراسب‌جادو آنک معروف است به ضحاک؛ و به کوه دماوند بازداشت؛ و روزها که سپس مهرگان است همه جشن‌اند بر کردار آنچ از پس نوروز بود؛ و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و بدین دانندش.
مهمترین اثر او کتاب «قوت القلوب» است با اسم کامل «قوت القلوب فی معامله المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید» به معنی «مایه حیات قلب‌ها در معامله با محبوب و توصیف چگونگی رسیدن مرید تا مقام توحید». از گوناگونی مطالبی که در قوت‌القلوب دیده می‌شود، می‌توان دریافت که دوره‌ای طولانی را به فراگیری علوم زمان خود اختصاص داده و به ویژه، در استماع حدیث و روایت آن کوشا بوده‌است. او صحیح بخاری را نزد ابوزید استماع کرد و از عبدالله بن جعفر فارس اجازه روایت گرفت. از کسانی مانند ابوبکر آجری، علی بن احمد مصیصی، محمد بن عبدالحمید صنعانی و احمد ضحاک روایت می‌کرد. همچنین، کسانی مثل عبدالعزیز ازجی و محمد بن مظفر خیاط از او روایت کرده‌اند.
به صد لابه ضحاک ازو خواستست که این مایه لشکر بیاراستست
ادریس الضحاک (عربی: ادریس الضحاک؛ زادهٔ ۱۵ اوت ۱۹۳۹) یک سیاست‌مدار اهل مراکش است.
که ضحاک بودیش پنجم پدر ز شاهان گیتی برآورده سر