ضایق

معنی کلمه ضایق در لغت نامه دهخدا

ضایق. [ ی ِ ] ( ع ص ) تنگ. ( منتهی الارب ). کم وسعت. ضائق. ضیّق.

معنی کلمه ضایق در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ضائق ] (اِفا. ص . ) تنگ ، کم - وسعت .

معنی کلمه ضایق در ویکی واژه

تنگ، کم - وسعت.

جملاتی از کاربرد کلمه ضایق

با بلبلان مضایقه در می کجا کند؟ شاخ گلی که آب روان را مدام ساخت
عشاق ازو موله رندان بدو ملاصق دل را غم لبانش افگنده در مضایق
ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ اگر ایشان را قدری و خطری بودی آن چنان جرم عظیم را بدین آسانی و زودی عفو نیامدی. سرعة العفو علی عظیم الجرم یدلّ علی حقارة قدر المعفوّ عنه با نزدیکان و عظیم قدران مضایقه بیش رود. زنان رسول را صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم میگوید
جان خواهیم به بوسه و باز ایستی ز قول چون کاین مضایقت همه سوی تو می‌رود
مضایقی چو ترازو مکن بدانگی زر مباش همچو ترازو زبان و دل زاهن
شیخ زاید رئیس امارات اعلام کرد: «رهبران شورا از هیچ کوششی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق و آثار مخرب آن مضایقه نخواهند کرد. برای نخستین بار کشورهای عضو شورا هشدار دادند که نیروهای مشترک نظامی‌شان، برای هرگونه اقدام نظامی جهت دفاع از کشورهای شورا آماده است و در صورت حملهٔ ایران به کویت از این کشور دفاع خواهد کرد و تجاوز به کویت به منزله تجاوز به خاک اعضاء شورا خواهد بود…»
«من تصدیق می‌کنم که در طیّ دورهِ دانش‌آموزی، دانشجویی، دبیری، دانشیاری و استادی خود هرگز با کسی مواجه نشده‌ام که یک دهم اطلاعاتِ عروضی آقای حسین آهی را داشته باشد. در یک جمله بگویم: اگر این جوان (در هفده سالگی ایشان) در پی آن بود که استادی کرسیِ عروض را در دانشگاه احراز کند (و برای این کار از من نمره‌ای می‌خواستند، با آنکه در تمام دوران استادی خود هیچ‌گاه چنین کاری نکرده‌ام) به او بی‌مضایقه نمرهِ بیست می‌دادم.»
با لیت چشم را مضایقه چیست م ت کی دیده به نقل بخیل
گر جان طلب کنی بدهم ز انکه اهل دل کردن بجان مضایقه با یار کج نهند
ای گریه بی مضایقه از در درآ که من هر دم به خون دل بنویسم سلام چشم
خدای را مکن ای باغبان مضایقه چندان که یک نظاره کنم باغ نوشکفته خود را
با تشنگان سوخته‌ی خود به شربتی گو تا مضایقت نکند آبْ‌دارِ حسن