ضایع شدن

معنی کلمه ضایع شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تباهشدن نابود شدن . ۲ - بی فایده شدن بیهوده گشتن . ۳ - فرو گذاشته شدن . ۴ - مهمل گشتن بیکار گشتن . ۵ - گم شدن . ۶ - گندیده شدن ( تخم مرغ و مانند آن ) .

جملاتی از کاربرد کلمه ضایع شدن

و گفت: ضایع شدن دین از طمع است وباقی ماندن دین در ورع.
همچنین بازنشستگان مخابرات خراسان رضوی در اعتراض به ۱۳ سال ضایع شدن حقوق ۱۳ خود و همچنین عدم رسیدگی به مطالباتشان در برابر ساختمان مرکزی مخابرات در مشهد دست به تجمع اعتراضی زدند. در یزد، اصفهان، گیلان، ایلام و کرمانشاه نیز بازنشستگان مخابرات در مقابل ساختمان‌های مرکزی اداره مخابرات محل کارشان تجمع‌های اعتراضی مشابهی برپا کردند.
و گفت: اگر صادقی هزارسال روی بحق آرد پس یک لحظه از حق اعراض کند آنچه در آن لحظه ازو فوت شده باشد بیش از آن بود که در آن هزار سال حاصل کرده بود یعنی در آن یک لحظه حاصل توانستی کرد آنچه در آن هزار سال حاصل نکردی و دیگر معنی آنست که ماتم مضرت ضایع شدن حضور آن یک لحظه که از خدای اعراض کرده باشد به هزار سال طاعت و حضور جزاء آن بی‌ادبی نتوان کرد.