ضابطه

معنی کلمه ضابطه در لغت نامه دهخدا

( ضابطة ) ضابطة. [ ب ِ طَ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث ضابط. نگاهدارنده هر شیئی را بحد خودش ، و مستعمل بمعنی قاعده و دستور. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || قاعده. دستور : و امور مملکت و مصالح بر همان طریقه و ضابطه مجری و ممضی.( جامع التواریخ رشیدی ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضابطة، حکمی است کلی که منطبق باشد با جزئیات. وفرق بین ضابطه و قاعده آن است که قاعده را فروعی ازابواب مختلفه است و ضابطه را جز از یک باب فقط، فروعی نباشد. هکذا فی فن الثانی من الاشباه و النظائر.

معنی کلمه ضابطه در فرهنگ معین

(بِ طَ یا طِ ) [ ع . ضابطة ] (اِ. ) قاعده ، دستور.

معنی کلمه ضابطه در فرهنگ عمید

۱. قاعده، دستور.
۲. [قدیمی] نظم.
۳. [قدیمی] آیین، رسم.

معنی کلمه ضابطه در فرهنگ فارسی

مونث ضاب ، نگاهدارنده، قاعده، دستور، حکم کلی که برجزئیات آن منطبق گردد
۱ - ( اسم ) مونث ضابط . ۲ - ( اسم ) قاعده دستور . ۳ - حکمی است کلی که منطبق باشد با جزئیات . توضیح فرق ضابطه و قاعده آنست که قاعده را فروعی از ابواب مختلف است و ضابطه را جز از یک باب فقط فروعی نباشد . ۴ - جمع آوری عواید .

معنی کلمه ضابطه در ویکی واژه

ضابطة
قاعده، دستور.

جملاتی از کاربرد کلمه ضابطه

برای ضابطه مند کردن فعالیت های طراحی و اجرای این سیستم ها ، وزارت کشاورزی اقدام به برپایی کلاس های آموزشی و ارائه مدرک در زمینه طراحی و اجرا کرده است.همچنین در هر استان یک انجمن صنفی مجریان سامانه های نوین آبیاری تشکیل شده است.
واسطه سلسله کاینات رابطه ضابطه ممکنات
حال تصور نمایید، دسترسی به اطلاعات در شرایطی که داده‌ها به روش نامناسبی نگهداری شوند و یا روش ضابطه‌مندی جهت دستیابی به آن‌ها وجود نداشته باشد تا چه حد مشکل است. برای رسیدن به یک سیستم اطلاعاتی مناسب، داده‌ها می‌بایست به صورتی منطقی طبقه‌بندی و ذخیره شوند تا استفاده از آن‌ها ساده‌تر بوده، با کارایی بیشتری تحلیل شوند، سریعتر مورد استفاده قرار گیرند و در نتیجه مدیریت بهتری بر آن‌ها اعمال شود.
شخصیّت قدرت‌نگر شخصیّتی است خاص که در برابر هر عمل یا سخن، ضابطه و منطق درستی یا نادرستی را بر مبنای روابط قدرت قرار می‌دهد. بدین‌سان چنین فردی زمانی که در برابر کلام یا پندی قرار می‌گیرد تنها با توجّه به میزان قدرت گوینده، کلام را ارج می‌نهد یا طرد می‌کند.
رابطهٔ سالمات ضابطهٔ امهات سوزم و سازی دهم آتش مینا گرم
قوام ضابطه شش جهت محمدخان که هفت دایرهٔ چرخ را مدار آمد
بهداشت پایین و فعالیت جنسی بی ضابطه از عوامل خطرزا هستند .
بر در قصر وزارت فلک ار ضابطه زد قفل دشوار گشائی که به نام تو گشود
ضابطهٔ سال وفاتش اگر می‌طلبی از من اندوهگین
کس ملک به این ضابطه معمور نکردست رضوان به تماشا مگر آورده جنان را
اسپلاین درجه سوم یک منحنی چند ضابطه‌ای درجه سوم با مشتق دوم پیوسته‌است.
تا یار منی مبین در اغیار این ضابطه را نکو نگهدار
ضابطه تا دم به دم رو به ترقی نهد بهر جهان لازم است پادشه نوجوان
تراست رابطه با تصرف ادراک تراست ضابطه در تصور اشکال