صوب

معنی کلمه صوب در لغت نامه دهخدا

صوب. [ ص َ ] ( ع مص ) فرودآمدن باران. ( منتهی الارب ). باران باریدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || آمدن از بالا به نشیب. ( منتهی الارب ). از بالا درنشیب آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || قصد کردن. آهنگ نمودن. || به هدف رسیدن تیر. || ( اِ ) قصد. آهنگ. || باران. ( منتهی الارب ). || طرف. جانب. ( غیاث اللغات ).سمت. ناحیت : و یک اصفهبد را با لشکری گران از صواب چین فرستاد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 45 ).
حضور تو در صوب این سنگلاخ
دیار مرا نعمتی شد فراخ.نظامی.از صوب راستی منعطف و ظلمات ظلمی که بعضها فوق بعض بود متراکم گشت. ( جهانگشای جوینی ). او را بر صوب خراسان روان کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 45 ). تا چون رایات از مشرق برسد ایشان از آن صوب درآیند. || ( ص ) راست. ضد خطا. ( منتهی الارب ) ( فرهنگ رشیدی ). || ( اِمص ) راستی. ( غیاث اللغات ).

معنی کلمه صوب در فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) طرف . ۲ - ناحیه . ۳ - (ص . ) راست ، درست .

معنی کلمه صوب در فرهنگ عمید

[قدیمی]
۱. جهت، طرف، جانب.
۲. ناحیه.

معنی کلمه صوب در فرهنگ فارسی

راست و درست، ضد طا ، جهت، طرف، جانب
۱ - ( اسم ) طرف جهت جانب سوی . ۲ - ناحیه . ۳ - ( صفت ) راست درست مقابل خطا .

معنی کلمه صوب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ثُوِّبَ: پاداش داده شد
تکرار در قرآن: ۷۶(بار)
نزول. قصد. «صاب المطر انصب و نزلو صاب السهم نحوالرمیة: قصدها» (اقرب). اصابه به معنی درک، یافتن، طلب و اراده است. . یعنی بگیرد شما را مانند عذابی که قوم نوح را گرفت. طلب و اراده معنی کردن نیز صحیح است . باد را سلیمان مسخر کردیم با دستور او هر کجا که اراده می‏کرد به آسانی می‏وزید. اصابه در آیه به معنی اراده است. مصیبت: بلیّه و گرفتاریکه به انسان می‏رسد. گوئی که انسان را قصد می‏کند. راغب گوید: اصل آن تیر انداختن است سپس به نائبه اختصاص یافته. . صواب: حق و درست یعنی آنچه حقیقت را درک کرده . یعنی قول حق و مطابق حکمت و عقل بگوید. صیّب: باران و ابر . یا مثل باران سختی از آسمان که در آن ظلمات هست. اصل آن صیوب است (به سکون یا و کسر واو) واو بیا قلب و درآن ادغام شده است مثل سیّد و جیّد (مجمع) تند بودن آن از لفظ استفاده می‏شود در مجمع آن را باران و در مفردات و اقرب ابر مخصوص به بارش گفته است مناسب آیه فوق ابر است. * . این آیه ما قبل آن در «حسن» بررسی شده مراجعه شود. مقیسه دو آیه‏ در اینجا مناسب است دو آیه ذیل را که در بادی امر مخالف هم به نظر می‏آیند با همدیگر مقایسه کنیم. اول آیه . این آیه روشن می‏کند که میان مصائب و گناهان پیش می‏آید اثر اعمال مردم است و از گناهان بیشتر هم خدا عفو می‏کند و گرنه لازم بود همه از بین بروند . و این خطاب به عموم مجتمع بشری است و به خطابات جزئی منحل نمی‏شود. و در نتیجه، گناهان عدّه‏ای باعث ابتلاء عموم می‏گردد نظیر . و اگر مردم طریق انصاف در پیش گرفته و با عدل و مروّت و دین فطرت زندگی می‏کردند برکات آسمانها و زمین به سوی آنها سرازیر می‏شد. . و ممکن است آیه به خطابات جزئی منحل شود یعنی گرفتاری هر کس از ناحیه عملش می‏باشد. دوم آیه . لحن این دو آیه لحن تسلیت و آرامی است که از وقوع مصیبت ناراحت نباشید که‏آن پیش از وقوع درکتاب عالم بوده بر انچه از دست رفته تأسف نخورید و آنچه خدا داده باعث تکبّر شما نشود، بر خلاف آیه اول که لحن ملامت دارد قهراً باید مورد این دو آیه غیر از مورد آیه اول باشد. لذا باید گفت: دو آیه اخیر درباره گرفتاری‏ها و مصائبی است که از روی امتحان و عمل به دستور خدا روی می‏آورند و اهل آنها هیچ گناهیس که مصداق «بِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ» باشند ندارند مثل انبیاء و اولیاء و شهداء و مردان پاک الهی. مصائب و شدائد آنها نتیجه اعمال بد نیست بلکه سبب بلندی مقام و عظمت شأن آنها است و موجب غفران و رضوان خداوندی است چنانکه قرآن درباره مؤمنان فرموده:نباید از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم تخلف کنند که در مقابل هر گرفتاری اجری و مقامی پیش خدا دارا خواهند بود . در روایات هست که چون اهل بیت علیهم السلام وارد مجلس یزید شدند. یزید آیه «ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ» را خواند حضرت سجاد «علیه السلام» در جواب فرمود: آن آیه در حق ما نیست. بلکه روشنگر حال ما این‏است «ما اَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فی الْاَرْضِ اَنْفُسِکُمْ اِلَّا فِی کِتابٍ...». ممکن است: دو آیه اخیر اعم از آیه اول بوده باشند ولی در آن صورت باید گفت از گناهکاران که مبتلا شده‏اند فقط کسانی را شامل است و تسلّی می‏دهد که در مقام توبه باشند و مثلاً بگویند: اشکالی ندارد این گرفتاری که در اثر عمل بد پیش آمد قبلاً در کتاب خدا بود باید تأسف نخوردیم شکر خدا را که بیدارمان فرمود.

معنی کلمه صوب در ویکی واژه

طرف.
ناحیه.
راست، درست.

جملاتی از کاربرد کلمه صوب

بر هر که نمایی رخ در عرصه زند شه رخ بنمای رخ فرخ منصوبه ما بگشا
ز دست تو زایند فیض کرم چو از ابر بارنده صوب حیا
حل منصوبه خمارم کن سخن اینست از طویل و قصیر
یکی بر عشق خود گشته فسون سنج یکی انگیخته منصوبۀ گنج
نرد خوبی به تو می باخت مه از کم بازی تا چه منصوبه نمودی که زیادت بردی
عاشقان را در وفا منصوب می دانیم ما بی وفایی شیوه محبوب می دانیم ما
منصوبه گشای بیم و امید میراث ستان ماه و خورشید
گلیم اغتراب بر دوش نهادم و رخت مسافران در آغوش گرفتم و دل را بر شدائد سفر صبور کردم و رأی حرکت بصوب شهر نیشابور.
آمد صدای بانگ جنازه ز صوب شهر ما و تو را به خوان اجل آن صدا صلاست