صوابدید

معنی کلمه صوابدید در لغت نامه دهخدا

صوابدید. [ ص َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) صلاح دید. صَلاح و تجویز. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). صواب اندیشیدن. مصلحت دیدن.تصویب. صواب شمردن. استصواب رأی. اعتقاد : آغازید آب عبدالجبار را خیرخیر ریختن و به چشم سبکی در او نگریستن و بر صوابدیدهای وی اعتراض کردن. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410 ). به صوابدید عبیداﷲبن زیاد او را [ مروان بن حکم را ] بیعت کردند پس از مرگ معاویة ابن یزید. ( مجمل التواریخ و القصص ). شاه بی دستوری و صوابدید از وی [ ارسطو ] هیچ کار نکردی. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). هولاگو فرمود: مصلحت آن به ارغون مفوض است و به صوابدید اوی. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه صوابدید در فرهنگ معین

(صَ ) [ ع - فا. ] (اِمص . ) نظرخواهی ، مشورت .

معنی کلمه صوابدید در فرهنگ عمید

۱. صلاحدید.
۲. [قدیمی] اجازه، تجویز.

معنی کلمه صوابدید در فرهنگ فارسی

صلاحدید، اجازه، تجویز
( مصدر ) صلاح دید شور مشورت .

معنی کلمه صوابدید در ویکی واژه

نظرخواهی، مشورت.

جملاتی از کاربرد کلمه صوابدید

در پاس ادب و حرمت و مکاتیه سرکار نایب زید مجده ساعی باشید. در خدمت سرکار نایب الحکومه در همه حال جاهد باشید. بد از احدی مگوئید. حتما اسب ها را بفروشید. به صوابدید میرزا اسمعیل در خرج مراقب باشید. چنانچه جز این باشد میان من و شما جاودانه تفریق خواهد شد.
با توجه به اینکه حکومت ناحیهٔ گلپایگان به کسی داده می‌شده است که منصب قوللر آقاسی را نیز دارا بود، و ایالت این ناحیه در سال ۹۹۷ قمری به الله وردی خان داده شده، می‌توان برداشت نمود که در این سال‌ها وی مقام قوللر آقاسی را داشته است. الله وردی خان هنگام انتصاب این مقام به اعطای طبل و لقب خانی مفتخر شد. قوللرآقاسی که لقب رکن الدوله داشت بعد از قورچی باشی (فرمانده گارد قزلباش) از مهم‌ترین مقامات دولتی بود و تمام امور مربوط به غلامان به صوابدید و اجازهٔ او انجام می‌گرفت.