صنیع. [ ص َ ] ( ع ص ) چربدست. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) کار. || ( ص ) شمشیر زدوده آزموده. ( منتهی الارب ). || پرورده. تربیت یافته. مخصوص بکسی : تو سیف دولتی و عز ملتی که ترا صنیع خویش خلیفه به نامه کرد خطاب.مسعود.|| مصنوع ساخته : هو صنیعی ؛ یعنی آن کار ساخته و برآورده من است. || اسب داشت نیکویافته. ( منتهی الارب ). الفرس الذی احسن القیام علیه. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) طعام که در راه خدا دهند. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) احسان. ( اقرب الموارد ). نیکوئی. ( منتهی الارب ): ما احسن صنیع اﷲ عندک ؛ ای احسانه. ( اقرب الموارد ). چه نیکو است کار خدا. || ( ص ) رجل صنیعالیدین ؛ چربدست و باریک کار و ماهر در پیشه خود. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه صنیع در فرهنگ معین
(صَ ) [ ع . ] (ص . )۱ - ساخته شده . ۲ - پرورش داده شده . ۳ - صیقل شده . ۴ - ماهر در حرفه و پیشه . ۵ - طعام .
معنی کلمه صنیع در فرهنگ عمید
[قدیمی] ۱. مصنوع، ساخته شده. ۲. پرورش داده شده. ۳. ویژگی شمشیر صیقل شده. ۴. (اسم ) صنعت، عمل، کار.
معنی کلمه صنیع در فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) ساخته شده مصنوع . ۲ - پرورش داده شده . ۳ - صیقل شده ( شمشیر ) . ۴ - آفرینش خلقت . ۵ - صنعت . ۶ - ( اسم ) کار عمل فعل . ۷ - جامه پاکیزه . ۸ - طعام . ۹ - احسان نیکی .
معنی کلمه صنیع در فرهنگ اسم ها
اسم: صنیع (پسر) (عربی) (تلفظ: sanie) (فارسی: صَنيع) (انگلیسی: sanie) معنی: ساخته شده، پرورش داده شده، جامه ی پاکیزه
معنی کلمه صنیع در ویکی واژه
ساخته شده. پرورش داده شده. صیقل شده. ماهر در حرفه و پیشه. طعام.
جملاتی از کاربرد کلمه صنیع
کمال هر شعر اندر کمال شاعر اوست صنیع دانا، انگارهٔ دل داناست
پس از صعود نساجی به لیگ برتر خلیج فارس، صنیعیفر پیش از فصل ۹۸–۱۳۹۷، بخشی از سهام و در اواسط فصل ۹۹–۱۳۹۸، تمام سهام باشگاه را به رضا حدادیان مالک شرکت هواپیمایی وارش منتقل کرد.
آن گاه گوییم: چو مرکبات جزوی را حاصل شدن ایشان بدین میانجیان و فاعلان است که مر هر یکی را از ایشان فعلی است و وجود آن به زمان است از مایه ای که آن مایه پیش از آن ترکیب نه بر آن صورت (بود،) واجب آید که (آن) مرکبات را که ترکیب ایشان نه از مایه ای باشد که آن مایه (نه) برآن صورت بوده باشد که اندر آن ترکیب است، حاصل شدن نه به زمان بوده است، بل (که) هست کردن آن مایه با آن صورت به یک دفعت بوده است، یعنی بر این صورت حاصل شده است که این اجسام عالم امروز بر آن است. و برهان بر درستی این قول آن است که ترکیب چیزهای بودشی بر دو روی است: یا آن است کز سوی مرکز ترکیب پذیرد، چو ترکیب نبات که آن قوت ابداعی که اندر تخم و بیخ نبات است غذای خویش را از خاک و آب همی پذیرد و مر نبات را از بر سوی ترکیب همی کند تا از مرکز سوی حاشیت همی بر شود، یا آن است که ترکیب از اندرون خویش پذیرد به غذا، چو ترکیب حیوان که آن قوت ابداعی که اندر نطفه است چو به موضع خویش افتد مر غذای خویش را اندر کشد وز آن نخست آلتی سازد که آن آلت مر غذا را قسمت کند بر جملگی اندام های خویش و آن جگر است که از حیوان نخست آن پدید آید تا جسد (را) به میانجی این آلت ساخته کند. (و) تراکیب طبیعی بر (این) دو روی است. و تراکیب صنیعی پس از این است از صنعت حیوان – مردم و جز مردم – کز جواهر خاکی از خاک و آب و نبات و پوست و استخوان و جز آن جزوهایی (را) برگیرند و بر یکدیگر سازند مر آن وا به آلت های جسمانی.
کنون هم جان جان هم قوت دل به حکایت با صنیعت معتدل به
درآن مقام که کلک تو ضبط مالک کند چو تیغ هر نفسی بر کشد هزار صنیع
با ورود چاپ سنگی به ایران از سوی صنیعالملک، ابوتراب هم به آموختن آن روی آورد و بهتدریج، مهارت یافت. یکی از کارهای باارزش او، نقاشی از عکسهای سفرنامه خراسان ناصرالدینشاه در ۱۲۹۹ ه.ق است، که شامل نقاشی چهره ناصرالدینشاه و نقاشیهای دیگری از مناظر و شهرهای مسیر سفر است و امضای ابوتراب، زیر نقاشیها دیدهمیشود.
تویی یدالله و آدم صنیع رحمت تست کهکردهایگل او را چهل صباح خمیر
نقاش و نگارگر دوره ناصرالدینشاه بود. او برادر کمالالملک و شاگرد و برادرزاده صنیعالملک، نقاشباشی دربار ناصری بود.
صنیعت را برای خویشتن گوی حکایت را برای انجمن گوی
مجلس عالی همچنین تصمیم گرفت تا زمان برگزاری انتخابات مجلس دوم، کمیتهای دوازده نفره را بهعنوان نماینده این مجلس تشکیل دهد. محمدولی خان تنکابنی، سردار اسعد بختیاری، صنیعالدوله و تقیزاده از جمله اعضای این کمیته بودند.
میرزا ابوالحسن خان غفاری کاشانی (حدود ۱۲۲۹ ه.ق / ۱۸۱۳ میلادی – ۱۲۸۳ ه.ق / ۱۸۶۶ میلادی) ملقب به صَنیعُالمُلک، نقاش ایرانی بود. او را ابوالحسن ثانی نیز میگویند. وی فرزند میرزا محمد غفاری و از خانواده قاضی عبدالمطلب غفاری کاشانی و عموی محمد غفاری معروف به کمالالملک است. صنیعالملک بنیانگذار نخستین مدرسهٔ نقاشی در ایران است.
صنیع خویشتن خواند امیرالمؤمنین او را شده امکان او افزون که بادش بر فزون امکان
از صحف و آن ده صحیفه بود بروایت ابو ذر از مصطفی، قال ابو ذر قلت یا نبی اللَّه فما کانت صحف ابراهیم؟ فذکر کلاما ثم قال فیها علی العاقل ما لم یکن مغلوبا علی عقله ان تکون له ساعة یناجی فیها ربّه و ساعة یتفکر بها فی صنیع اللَّه عز و جل، و ساعة یحاسب فیها نفسه فیما قدّم و اخّر، و ساعة یخلو فیها لحاجته من الحلال فی المطعم و المشرب.
در دومین دوره مجلس شورای ملی (۱۲۸۸ خورشیدی) حکیمی نماینده مردم آذربایجان شد. نخستین تجربه وزارت او، تصدی وزارت مالیه در کابینه مستوفیالممالک بود که در سوم امرداد ۱۲۸۹ تشکیل شد که سه ماه بیشتر طول نکشید و جای خود را به صنیعالدوله داد.
صنیع الممالک بود طرفه نقشی که هر بنده را واجب است احترامش
محمدحسن خان مقدم مراغهای (۲۱ شعبان ۱۲۵۶ مراغه، ۱۳ فروردین ۱۲۷۵ تهران)، ملقب به صنیعالدوله و سپس اعتمادالسلطنه، نویسنده، و سیاستمدار نامدار عصر ناصری و صاحب تألیفات بسیاری در زمینههای گوناگون بود او همچنین از رجال دربار دورهٔ قاجار و عهد ناصرالدین شاه و صاحب کتابهای بسیار بود.
ابوالحسن ثالث، فرزند صنیعالملک، از نقاشان معروف عصر قاجار بود. او را نخست یحیی غفاری میخواندند.
من در تعب از این که طعینیم لعین است او در طرب از این که صنیعیش سنیع است
پس از استعفای مرتضیقلی صنیعالدوله، در ۱۸ شهریور ۱۲۸۶ به ریاست مجلس انتخاب شد. در ۲۶ صفر ۱۳۲۶ (نهم فروردین ۱۲۸۷) از ریاست و نمایندگی مجلس استعفا داد. در انتخابات دور سوم مجلس از تهران انتخاب شد اما از خارج از کشور تلگراف زد که نمیتواند نمایندگی را بپذیرد و استعفا داد.