صندل
معنی کلمه صندل در لغت نامه دهخدا

صندل

معنی کلمه صندل در لغت نامه دهخدا

صندل. [ ص َ دَ ] ( معرب ، اِ ) چوب خوشبوی. معرب چندن.بهترین آن سرخ یا سپید است. ( منتهی الارب ). درخت او بقدر درخت گردکان و ثمرش شبیه به خوشه حبةالخضراء وقوت چوب او تا سی سال باقی است و آن سفید و زرد و سرخ است و سفید و زرد او در سیم سرد و در دوم خشک و سرخ او بعکس آن و مقوی معده و دل و مفرح و رادع و قابض و با تریاقیة و مسدد و جهت خفقان حاروتبهای تند و التهاب و منع صعود بخارات به دماغ ، نافع و طلای او جهت رفع بدبویی پوزه و دردسر حاد و باد سرخ... مفید است. ( تحفه حکیم مؤمن ). چندن. رجوع به ترجمه صیدنه ٔابوریحان بیرونی ، دهار، قاموس کتاب مقدس ، تذکره ضریر انطاکی ، بحرالجواهر، نزهةالقلوب ، ذخیره خوارزمشاهی ، صبح الاعشی ج 2 صص 123-125 و جندن شود :
زمینش همه صندل و چوب عود
ز جزع و ز پیروزه او را عمود.فردوسی.چوبش همه از صندل و از عود قماری
سنگش همه از گوهر و یاقوت ثمین است.منوچهری.آب چون صندل و صندل بخوشی چون می
بوستان پرگل و گلها ز در گلشن.فرخی.مکن به سوخته بر سرکه و نمک که ترا
گلاب شاید و کافور سازد و صندل.ناصرخسرو.مار اگرچه بخاصیت نه نکوست
پاسبان درخت صندل اوست.سنائی.صندل آسایش روان دارد
بوی صندل نشان جان دارد.نظامی. || ( ص ) قوی سرسخت از شتر. ( منتهی الارب ). || مرد بزرگ سر. ( مهذب الاسماء ).
- یوم صندل ؛ روزی است مر عربان را که در آن جنگ عظیم واقع شده. ( منتهی الارب ).
|| ( اِ ) کفش . ( مهذب الاسماء ). قسمی پاافزار. کفشی که دارای بندهاست که به دور پا می بندند. || نوعی پارچه که امروزه نیز آن را صندل گویند. رجوع به صندل شود.

معنی کلمه صندل در فرهنگ معین

(صَ دَ ) [ فر. ] (اِ. ) نوعی کفش بنددار تابستانی .
( ~. ) [ معر. ] (اِ. ) درختی کوچک بومی هند که از قطعات ضخیم چوب آن وسایل چوبی می سازند. نمونه هایی از این گیاه از راه ارتباط با ریشه و حتی ساقة گیاهان گوناگون بخشی از دورة زیستی خود را به حالت انگلی می گذرانند.

معنی کلمه صندل در فرهنگ عمید

١. درختچه ای با برگ های نوک تیز، گل های سفید خوشه ای کوچک، و ریشه های تارمانند.
٢. چوب خوش بوی این درخت که برای ساختن اشیای چوبی گران قیمت به کار می رود و در طب و عطرسازی کاربرد دارد.
نوعی کفش تابستانی و روباز.

معنی کلمه صندل در فرهنگ فارسی

دمپایی
( اسم ) نوعی کفش که با بند به پا بندند .

معنی کلمه صندل در فرهنگستان زبان و ادب

{Santalum} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای نیمه انگلی از صندلیان با حدود ده گونه که معروف ترین آنها همان صندل واقعی یا صندل سفید با چوب معطر است؛ گونه های این سرده در سرتاسر جنوب شرقی آسیا و جزایر جنوبی اقیانوس آرام پراکنده است

معنی کلمه صندل در دانشنامه عمومی

صندل ( به انگلیسی: sandals ) نوعی کفش روباز و سبک است که معمولاً با بندی که در پشت مچ پا قرار می گیرد پوشیده می شود. صندل ها به دلیل راحتی در مناطق گرمسیری محبوبیت فراوانی دارند.
قدیمی ترین صندل کشف شده مربوط می شود به غار راک فورت در ایالت اورگن، آمریکا که قدمت آن ده هزار سال تخمین زده شده است.
در یونان باستان صندل را با استفاده از شاخ و برگ گیاهان می ساختند که بازیگران کمدی و فیلسوفان از آن استفاده می کردند. گاهی برای ضخامت بیشتر صندل از چوب پنبه نیز استفاده می کردند.
مصریان باستان نیز صندل را از برگ های درخت نخل و پاپیروس می ساختند. این گونه صندل در مجسمه های مصریان نیز دیده شده است.
صندل ها ممکن است از چرم، پلاستیک، چوب، طناب یا دیگر مواد ساخته شوند. معمولاً صندل با یک یا دو بند که در پشت یا بین انگشتان پا قرار می گیرد طراحی می شود. صندل ها در اندازه ها و مدل های متنوعی به صورت لژدار، تخت، بنددار، انگشتی، پاشنه بلند یا کوتاه نیز تولید می شوند.
صندل (سرده). صندل ( به انگلیسی: Santalum ) سرده ای از صندلیان با حدود ده گونه است. گونه های این سرده در سرتاسر جنوب شرقی آسیا و جزایر اقیانوس آرام پراکنده است.
صندل (سمنگان). صندل ( به لاتین: Sandal ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است.
صندل (گیاه). صندل سفید ( نام علمی: Santalum album ) درخت کوچک استوایی و منبع سنتی روغن صندل است.
معنی کلمه صندل در فرهنگ معین
معنی کلمه صندل در فرهنگ عمید
معنی کلمه صندل در فرهنگ فارسی
معنی کلمه صندل در فرهنگستان زبان و ادب

معنی کلمه صندل در دانشنامه آزاد فارسی

صَنْدَل (sandalwood)
مغز چوب معطر گروهی از درختان آسیایی و استرالیایی، از جنسSantalum و تیرۀ صندل. از این چوب در کنده کاری های تزئینی و عطرسازی استفاده می کنند. همچنین، آن را برای بخور می سوزانند.

معنی کلمه صندل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صندل به درختی کوچک، خاص مناطق گرمسیر، با برگ های نوک تیز و نیز به چوب درخت صندل اطلاق می شود.
چوب درخت صندل در ساختن وسایل چوبی به کار می رود و اسانس آن در داروسازی و عطر سازی کاربرد دارد. از آن به مناسبت در باب صلات و حج سخن گفته اند.
سجده بر صندل
سجده بر خوردنی صحیح نیست؛ اما اگر خوردنی بودن آن تنها در مواقع ضروری همچون گاه بیماری باشد، مانند چوب صندل، سجده بر آن اشکال ندارد.
در احرام
استفاده از بوی صندل در حال احرام ، به قول مشهور - که قائل به عدم جواز هر عطری در حال احرام اند - حرام است .

معنی کلمه صندل در ویکی واژه

sandalo
نوعی کفش بنددار تابستانی.
درختی کوچک بومی هند که از قطعات ضخیم چوب آن وسایل چوبی می‌سازند. نمونه‌هایی از این گیاه از راه ارتباط با ریشه و حتی ساقة گیاهان گوناگون بخشی از دورة زیستی خود را به حالت انگلی می‌گذرانند.

جملاتی از کاربرد کلمه صندل

صندل سوده درد سر ببرد تب ز دل تابش از جگر ببرد
وی در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۶ بازداشت گردید و برای حدود پنج هفته در انفرادی بازداشتگاه اطلاعات بیرجند نگهداری می‌شده و به وکیل دسترسی نداشته است. چند مامور اطلاعاتی «امیر مهدی ادیب موحد» را در انفرادی بازداشتگاه اطلاعات بیرجند مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند، چشم‌هایش را می‌بستند، سپس دست‌های او را به دیوار یا به دسته صندلی می‌بستند و بعد او را کتک می‌زدند. «امیر مهدی ادیب موحد» مسئول کمیته جوانان و ورزشکاران ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در خراسان جنوبی بوده است.
جز بادهٔ بویت نشود دفع خمارم شد نکهت گل صندل درد سر بلبل
وانکه بودش ز مشتری مایه صندلی داشت رنگ و پیرایه
راضی شده ام باز به ضعف دل خویش زین دردسری که قرص صندل دارد
از فیلم‌هایی که وی در آن نقش داشته‌است، می‌توان به جنگ نرتوا، حمله سری، شیر یا خط و صندلی الکتریکی اشاره کرد.
یکی گرز پولاد بر مغز خورد کسی گفت صندل بمالش به درد
بهرمن شد ز کار خود معطل رخ او ضعف دین را قرص صندل
4.اتوبوس های بزرگ (≥ 30 صندلی): 12 سال
بی‌درد سری نیست سحر نیز درین باغ صندل به جبین می‌وزد از دور نسیمم
خاکساری می کند افتادگان را سرفراز وقت آن کس خوش که این صندل به پیشانی کشید
خرابی صندل درد سر تعمیر عالم شد به سیل امتحان تا کی دهی ویرانه ما را
ز چشم هندوی تو این مزاج می آید که صندلم به جبین پیش برهمن بکشی
گنجایش این ورزشگاه ۷۸٬۱۱۶ صندلی است. تا پیش از نصب صندلی در ورزشگاه، گنجایش این ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفر بود؛ اما پس از نصب صندلی و اعلام تعداد دقیق صندلی‌ها، گنجایش اسمی ورزشگاه به ۷۸٬۱۱۶ نفر کاهش یافت.