صلع

معنی کلمه صلع در لغت نامه دهخدا

صلع. [ ص َ ل َ ] ( ع مص ) بی موی پیش سر گردیدن. موی رفتگی پیش سر. ( منتهی الارب ). موی پیش سر رفتن. کل بودن. ( غیاث اللغات ).
صلع. [ ص ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اصلع. ( منتهی الارب ).
صلع. [ ص ُل ْ ل َ ] ( ع ص ) سنگ پهنا سخت. || جائی که هیچ نرویاند. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صلع در فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) ریختن موهای جلوی سر. ۲ - (اِمص . ) بی مویی جلوی سر.

معنی کلمه صلع در فرهنگ عمید

۱. ریختن موهای جلو سر.
۲. بی مویی جلو سر.

معنی کلمه صلع در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) ریختن موهای پیش سر . ۲ - ( اسم ) بی مویی پیش سر .
سنگ پهنا سخت

معنی کلمه صلع در ویکی واژه

ریختن موهای جلوی
بی مویی جلوی

جملاتی از کاربرد کلمه صلع

اما محبان خدای را- تعالی- جنتی دیگر باشد بجز این بهشت که مصطفی- صلعم- از آن بهشت خبر چنین داد که شب معراج خدای- تعالی- با من گفت: «أعْدَدْتُ لِعِبادیَ الصّالِحینَ مالاعَیْنَ رَأَتْ وَلاإُذُنَ سَمِعَتْ وَلاخَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ». دوستان او، چون او را بینند در بهشت باشند؛ و چون بی او باشند، خود را در دوزخ دانند.
با استفاده از یک لیست داده شده از لبه‌ها در یک چند ضلعی تکه شده، و یک لیست از رئوس در یک چند صلعی موضوع، روش پیش رو چند ضلعی موضوع را در تقابل چند ضلعی تکه شده، تقسیم می‌کند.
و اول کسی که نماز پیشین کرد ابراهیم خلیل بود صلع، آن گه که او را ذبح فرزند فرمودند، و در آن خواب او را نمودند، ابراهیم خود را فرمانبردار کرده، جان فرزند عزیز خود بحکم فرمان نثار کرده، و ملک العرش بفضل خود ندا کرده، و اسماعیل را فدا کرده، آن ساعة آفتاب از زوال در گذشته بود مراد خلیل تحقیق شد و خوابش تصدیق شد، خلیل در نگرست چهار حال دید در هر حال رفعتی و خلعتی یافتی، خلیل شکر را میان به بست و بخدمت حضرت پیوست، این چهار رکعت نماز بگزارد شکر آن چهار خلعت را، یکی شکر توفیق، دیگر شکر تصدیق، سدیگر شکر ندا، چهارم شکر فدا.
دریغا بیم آنست که عشق پوشیده درآید و پوشیده بیرون رود و کسی خبر ندارد. عشق حقیقی نمی‬گویم، آن عشق میگویم که از آن ذره‬ای در دنیا آمد و بیم آنست که همچنان بکر و پوشیده با جای خود رود! عشق الهی بر دو طرف قسمت کردند: نیمی جوانمردی برگرفت، و نیمی جوانمردی دیگر. اینجا حسین منصور چنین بیان میکند که «ما صَحّتِّالفُتُوَّةُ لِأَحَدٍ إِلاَّ لِأَحْمَدَ- صلعم- ولِإِبْلیسَ»: احمد ذره‬ای عشق بر موحدان بخش کرد، مؤمن آمدند؛ ابلیس ذره‬ای بر مغان بخش کرد، کافر و بت پرست آمدند. از آن بزرگ نشنیده‬ای که گفت: «الجادَّةُ کَثیرةٌ وَلِکنَّ الطَّریقُ واحِدٌ». گفت: جادۀ منازل ربوبیت بسیار است، اما راه یکی آمد.
یعقوب گفت تو از جانب مشرق بکشتن من آمده‌ای نه بعلم نجوم خواندن ولیکن از آن پشیمان شوی و نجوم بخوانی و در آن علم بکمال رسی و در امت محمد صلعم از منجمان بزرگ یکی تو باشی آن همه بزرگان که نشسته بودند از آن سخن عجب داشتند.
با خاتمه الگوریتم رئوس چند ضلعی تکه شده در لیست خروجی یافت می‌شوند. توجه داشته باشید که یک نقطه داخل یک لبه تعریف می‌شود در صورتی که در همان سمت لبه به عنوان باقی‌ماندهٔ چند ضلعی قرار گرفته باشد. اگر رئوس چندصلعی تکه شده در جهت عقربه‌های ساعت به صورت مداوم لیست شده باشند، در این صورت مساوی حالتیست که نقطه در سمت چپ خط قرار گرفته باشد (چپ یعنی داخل و راست یعنی خارج) و می‌تواند به سادگی با یک محصول متقابل انجام شود.
این خود رفت، مقصود آن آمد که آنچه آن عزیز بزرگوار نکتۀ چند درخواست کرد بر طریق سؤال، در جواب آن دستوری با نهاد و حقیقت خود بردم، و حقیقتم و نهادم دستوری با دل برد و دلم دستوری با جان مصطفی- علیه السلام- برد، و روح مصطفی از حق تعالی دستوری یافت و دلم از روح مصطفی- صلعم- دستوری یافت؛ حقیقتم ازدل دستوری یافت و زبانم از نهاد و حقیقتم دستوری یافت.