صفه

معنی کلمه صفه در فرهنگ معین

(صُ فَّ ) [ ع . صفة ] (اِ. ) خانه تابستانی سقف دار.

معنی کلمه صفه در فرهنگ عمید

۱. سکو.
۲. غرفه مانندی در داخل اتاق یا مسجد که جای نشستن چند تن باشد.
٣. شاه نشین.
٤. [قدیمی] ایوان.
۵. [قدیمی] خانۀ تابستانی سقف دار.
۶. [قدیمی] جای سایه دار.

معنی کلمه صفه در فرهنگ فارسی

ایوان، شاه نشین، خانه تابستانی سقف دار، سایه دار، غرفه مانندی داخل اطاق یامسجدبرای نشستن چندتن
( اسم ) ۱ - نشستنگاه سوار از زین اسب . ۲ - ایوان مسقف . ۳ - غرفه مانندی در درون اطاق بزرگ که کف آن کمی بلندتر است و بزرگان در آن نشینند شاه نشین . ۴ - خانه تابستانی سقف دار جمع : صفف صفاف . یا صفه حمام . ایوانی که در آن رخت کنند و پوشند سربینه گرمابه .
یکی از شهرهای کنعانیانست که بعد از مغلوبی مخروب گشت

معنی کلمه صفه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صفه نام مکانی است که برای مهاجران فقیر در قسمتی از مسجد درنظر گرفته شده بود.
زمانی که مسلمانان مکه و نواحی اطراف به دستور رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به مدینه هجرت کردند، آشکار بود که شهر امکان پذیرایی از تمامی آنان را ندارد. انصار با ایثار و گذشت، گروه بسیاری از آنان را به خانه های خود بردند و برخی، دارایی خود را با آنان تقسیم کردند، اما برخی از مهاجران، همچنان بدون سرپناه باقی ماندند. چندی طول کشید تا مسکن و مأوایی بیابند و کاری را پیشه خود سازند و درآمدی به دست آورند.
اقامت در صفه
طلحه انصاری می گوید: هر مهاجری که وارد مدینه می شد، اگر رفیقی داشت، بر او وارد می شد و اگر کسی را نداشت، در صفّه منزل می گزید. من خود در صفّه اقامت کردم و پیامبر(صلی الله علیه وآله) روزانه برای ما قدری خرما می فرستاد.
مکان صفه
به هر روی، این دسته از مهاجران فقیر در قسمتی از مسجد که برای آنان درنظر گرفته شده بود، اسکان داده شدند. این محل، سقفی داشت تا آنان از تابش خورشید در امان باشند و بتوانند در سایه آن بیاسایند. برخی از آنان شام را میهمان انصار بودند، اما برای خواب به محل صفّه می آمدند. در بیشتر موارد، می بایست به اندک خوراکی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای آنان می فرستاد و بیش از آن در اختیار آن حضرت نبود، قناعت می کردند. یک بار، یکی از آنان گفت که از بس خرما به ما داده شد، شکممان آتش گرفت !
تعداد صفه نشینان
...

معنی کلمه صفه در ویکی واژه

صفة
خانه تابستانی سقف دار.

جملاتی از کاربرد کلمه صفه

رودکی گو نشنود کز اصفهان «بوی یار مهربان آید همی
من نیستم اوست کیستم من پیداست صفای اصفهانم
صفهاش کشیده عنبرین مور ره ساخته بر زمین کافور
گشت ازین منزل به تشریف تمامی سرفراز بود اگر زین پیش شهر اصفهان نصف جهان
شاها شد اصفهان جو سپهری پر از نجوم تا رایت و رکاب تو آمد به اصفهان
به طرز تازه قسم یاد می کنم صائب که جای طالب آمل در اصفهان پیداست
بی آفتاب دولت تو اصفهان مباد روزی که سایۀ تو نباشد جهان مباد
ملک اصفهبدعادل،حسن،کآنجا که روی آرد سعادت بارکاب او،دواسبه هم عنان گردد
منم که در همه ملک عراق معروفم ولی بود وطنم اصفهان که باد آباد
شیرزاد استاد دانشگاه صنعتی اصفهان است و از استادان فعال در انتخابات سال ۱۳۷۶ در استان اصفهان بود.
هلال نعل سمند تو شکر ایزد را که کرد بار دگر خاک اصفهان روشن